بی اندازه نادر است که به کسی برخورد کنیم ،خواه با اشخاص زیادی معاشر باشیم یا از زمره آن کسان باشیم که گوشه گیر خوانده می شوند اکثر مردمان از آن روی برخورد با خود را بس دشوار می سازند که به راستی در کلام خویش حضور ندارند یا عاری از روحند . من همواره برای تازگی تصویر ناپذیر وجود دیگری اعتبار قائل می شوم،اما اگر دیگری این شگفتی را به هدر داده باشد تا مانند همگان گردد،این اعتبار تحلیل خواهد رفت چگونه می توان با هیچ کس سخن گفت ؟ محال است. (بر گرفته از کتاب نور جهان – کریستا بوبن).
سخت گربیان خود را گرفته ام ، حاضر به سخن نیست و در چله نشینی خود فر رفته و همدلی و مشق شب نمی کند . انگار که سال ها در شهر مردگان بوده بی کلام ،آرام و با چشمانی نافذ خیره به چشمان من ،آخر مگر من زبان چشم ها را می فهمم که با این نوع نگاه انتظار داری فهمیده شوی ،تو خود را در سکوت قرن ها یافتی و من در هیایوی ذهن ها آفریده شده ام ،چه می خواهی از من ……