این روزها همه از برگزاری رویدادها، کارگاه ها، جشنواره ها می گویند، تشویق به شرکت کردن در این رویدادها و گردهمایی، استارتاپ ها و در رویای ملاقات با کار آفرین ها و مدیران استارتاپ های بزرگ، بخشی از دغدغه همه مان شده است.
چطور میتوان مسیر پول سازی را راحت تر، ساده تر و کم ریسک تر طی کرد ؟ بنچ مارک کردن را باتقلید کردن غلط نام گذاری کرده ایم .
کافی است، سری به شبکه های اجتماعی بزنیم، همه مان سودای فروختن یک اپلیکشین،یک خدمت دیجیتالی، تولید یک سایت، یک پلتفرم را در سر می پرورانیم .
در دورهمی ها گرد می آیم، از تب آینده و دیجیتال می گویم، شب ها با ایلان ماسک می خوابیم و روزها در دره سیلکون ولی با پیتر ثیل قدم می زنیم .
لحظات امروز را در جدول زمان آیزنهاور می خوابانیم و فردا را، در اپلیکیشن های خود می بینیم.
چند سال اقتصاد بیمار و افزایش خیل بیکاران در سطح جامعه، تب مان را برای پولدار شدن بالا برده، دوستداریم، طی یک سال به قله های موفقیت برسیم .
کم نیست رویاهای شبانه که در دیجی کالا، دیوار و کافه بازار شدن ها یه صبح می رسد، و ما فردا برای پیدا کردن چند میز و صندلی همچنان گیر داریم.
راستی از آخرین تماسی که با دوستمان در خصوص پرسیدن احوال این روزهایشانبوده، چند وقت می گذرد؟
رویای پول دار شدن، بخشی بزرگی از خواب وخوراک مان را تشکیل داده، اما واقعا به این سوال مهم به خوبی فکر کرده ایم؟
یا در دام عمل گرایی افتاده ایم، یا با چند خط نوشتن فکر می کنیم، زیادی فکر کرده ایم و الان نوبت عمل گرایی و طی مسیر است، یا حیران و سرگردان هنوز در سودای یک استارتاپ می سوزیم ؟
در هر صورت یادمان نرود، قرار است هر کاری بکنیم این سوال مهم را بارها و بارها از خودمان بپرسیم:
مدل کسب و کار من قرار است چه ارزشی برای مشتری بیافریند ؟ ارزشی که مشتری حاضر باشد، وقت و پول خود را خرج کند؟
نداشتن چشم انداز مکتوب، مدل کسب و کار، نقشه سفر مشتری، که جز پایه و اساسی آغاز یک کسب و کار است” نشان از ضعف خواسته هایمان دارد”.
به قول محمدرضا برای کشف صورت مسئله یک کسب و کار، سوال اصلی خود را با محوریت “ارزش آفرینی من و مدل کسب کارم ” حداقل در 4000 کلمه تشریح کنیم.
“تا دچار تب، داغ پولی نشویم و در وهم و خیال غرق نشویم .”
لینک کوتاه شده مطلب : https://goo.gl/UADbYj