نوع مطلب : گفتگو با دوستان
عنوان : تجربه فروشندگی(ترمه ) برای سمانه
پی نوشت صفر :
ترمه چیست : ترمه بافی یکی از هنرهای اصیل شهر یزد است و فوت و فنهای بافت سخت و دشوار آن تنها در دست و ذهن هنرمندان سختکوش و پیگیر یزدی است و هنوز در هیچ کجای کشور اقدام به تولید ترمه نشده است زیرا جهان اکنون ترمه را به نام یزد میشناسد.
پارچه ترمه به پارچه ظریف و لطیفی اطلاق میشود که از دو سری نخ تار وپود که با دست بافت بافته شده باشد به نحوی که پود در پشت پارچه به صورت آزاد و تراکم پودی آن زیاد باشد .جنس آن از کرک و پشم یا ابریشم با طرحهای اصیل و سنتی ایرانی است .
شروع ترمه بافی در ایران به اوایل دوره صفویه می رسد هر چند برخی را عقیده بر آنست که زادگاه اصلی ترمه قلب آسیای مرکزی و ارتفاعات کشمیر است عده ای نیز بر این باورند که ترمه بافی در ابتدا درایران آغاز گردید و سپس به کشمیر راه یافته است .آنچه در خصوص این پارچه بسیار ظریف میتوان گفت این است که ذوق و سلیقه و ابتکار ایرانیان در ظرافت بافت ،جنس و طرحهای خیال انگیز آن در جهان کم نظیر میباشد .این هنر در دوره شاه عباس صفوی به اوج شکوفایی و تکامل خود دست یافت ، که شهره جهان گشت و به یکی از محصولات صادراتی ایران مبدل شد.
ترمه در گذشته در چند طرح و رنگ محدود میشد و اغلب برای لباس خوانین، رومیزی، جهیزیه عروس و در برخی موارد مراسم ترحیم استفاده میشد اما اکنون ترمه کاربردهای مختلفی پیدا کرده و به نظر میرسد بازار تولید و فروش آن نسبت به گذشته متفاوت شده است.
رنگ ترمههای قدیمی اغلب قهوهای و قرمز بود و اکنون نیز اصیلترین ترمهها را در این دو رنگ میشناسند اما در حال حاضر طرحها و رنگهای ترمه بسیار متنوع شده و هر سلیقهای را جذب میکند و شاید به همین دلیل باشد که ترمه توانسته حتی در بازارهای جهانی نیز جای خود را پیدا کند.
پی نوشت اول : سمانه یکی از دوستان خوب متممی است که به عنوان کارشناس نرم افزار در یکی از شرکت های معتبر کار برنامه نویسی را انجام می دهد ،در ایام نوروز 1396 ایشان سفری به همدان شهر تمدن و تاریخ ایران داشتند ، محبت نمودند چند ساعتی را با حضور محمد رضا زمانی مصاحبتی را با هم داشتیم که بیشتر درخصوص مطالب متمم و حس ما به محمد رضا شعبانعلی و متمم گذشت ، ایشان از تجربیات خود در روز های اخیر گفتند که در یک کار موقت چند روز تصمیم به فروشندگی منسوجات شهر یزد (ترمه )در شهر لالجین (شهر توریستی سفال همدان ) گرفتند .
بنا به تصادف من از این نمایشگاه دیدن کردم و ایشان را هم در حین فروشندگی مشاهده کردم که با ذوق فراوان برای مشتریان توضیحات خود را ارائه می نمود .دوست داشتم از نزدیک با ایشان صحبت نمایم ولی به دلیل ذیقع وقت نتوانستم و نشد ،تصمیم گرفتم در مطلب جداگانه در وبلاگم این صحبت ها را بنویسم تا اگر زمانی ایشان خواستند از تجربیات خود در این زیمنه بنویسند نامی هم از ما ببرند البته قول دادن که وبلاگشان را دوباره راه اندازی کنند و ما همچنان منتظر می مانیم.
تغییر همیشه برای انسان آزادی می آورد ،گاهی هزینه این آزادی مساوی با مرگ رویای های قبلی گاهی هزینه آزادی برابر است با گرفتن جان فعلی ، همیشه من از تغییر استقبال می کردم و برای تجربه های نو آماده بودم ،اما گاهی بعد از انجام آنها کمی کسل می شدم و ناخودآگاه از کاری که کرده ام احساس غم پیدا می کردم ، از میزان انرژی که گذاشته ام که خیلی عایدی برایم ایجاد نکرده است و البته اسم این نوع از تجربه وتغییر را “هیجان احساسی زود گذر ” مینامم تا بتوانم درک درستی از وقایع و نتایج داشته باشم و انجام دادن و ندادن آن را به روحیه شخص می گذارم مثلا اینکه در یک لحظه تصمیم می گیری در زیر باران تند بهاری چتر خود را ببندی و زیر باران کاملا آب کشیده شوی و بعد مجبور شوی چند روز خانه به استراحت نمایی تا رفع کسالت ناشی از سرما خوردگی شود اما در این میان هزینه به تعویق افتادن کارهایت را هم باید بدهی ،یا دعوت دوستی که بدون برنامه ریز ی خاصی صورت گرفته را مورد پذیرش قرار دهی،بعد از اتمام مهمانی احساس بیهودگی کنی که چرا زمانت را ارزان فروختی ،فروشندگی نیز اگر بدون برنامه ریزی و فقط با یک هیجان شروع شود شاید ( در برخی از موارد )تمام هیجانی که به دست آورده ای به میزان زمانی که تلف کرد نیرزد . (اهمیت هنر انتخاب نکردن )
برای داشتن یک تجربه موفق فروش ،از قبل مثل تمام کارهای حرفه ای و پروژه ای باید برنامه ریزی های انجام شود تا بتوان به نتایج قابل تعمیمی رسید و همان مثال معروف که می گویند خوردن یک نان برشته و پخته شده از خوردن یک خمیر ترش و نیم پز بسیار بهتر است ،زیرا اولی در یک فرایند کاملا مشخص انجام شده وآماده شده است ودومی فرایندی را طی نکرده و خوردن آن باعث دل درد و سوء هاضمه هم می شود. (مثال معروف خوردن حلوا ی شیرین توسط ملانصرالدین).
پی نوشت سوم : کالبیره شدن اشتباه یعنی رفتن در مسیر درست با ابزار نادرست ،در برخی از اوقات انسان ها برای کسب تجربیات بهمسیر های می رویم که چارچوب های رفتن در آن را به خوبی نمی دانیم ،یعنی هنر درست استفاده از ابزار های در مسیر پر پیچ وخم را نمی دانیم،مثلا به زنجیر چرخ فکر کنید ،کسانی که در زمستان اکتفا به به گذاشتن زنجیر چرخ در ماشین می کنند و حتی حاضر نیستند از اندازه زنجیر متناسب با لاستیک خود مطمن شوند، در زمانی که خدای ناکرده احتیاج به زنجیر چرخ پیدا می نمایند، مثل مرغ گیج دور ماشین و دور زنجیر چرخ پرسه می زنند و از دور به مانند کسی است که در حال آپلو هوا کردن است، این یعنی استفاده از ابزار های درست به روش نادرست و بعد هم فرد مذکور بعد از این خاطره کمتر حاضر می شود در جاده های برفی حرکت نماید.
اصل مطلب :
دلایلی که برای شرکت در نمایشگاه بهاره محصولات سنتی استان ها که در لالجین برگزار شده بود برای فروش فروش منسوجات یزد خیلی مناسب نبود و از دید یک ناظر بیرونی چشم نواز نبود .(دیدگاه شخصی) زیرا :
1-مکان نمایشگاه که درچادر های سر پوشیده و تاریک قرار گرفته بود (معمولا برای فروش محصولاتی که جز محصولات لوکس و گران هستند جانمایی غرفه بسیار مهم است ).
2- از غرفه آرایی خوبی به دلیل محدودیت جا و نوع مکان برخوردار نبود : انتخاب چیدمان و غرفه آرایی در فروش محصولات لوکس بسیار حائز اهمیت است ،انسان ها داستان و خاطره می خرند نه محصول
3- مکان یابی غرف در نمایشگاه بسیار مهم است و حضور سایر برند ها می تواند در قوت گرفتن دیدگاه مشتری به ارزش آفرینی محصول بسیار موثر باشد مثلا فکر کندی که در کنار بلال و آش رشته ما گوشی اپل بفروشیم مکان نمایشگاه می تواند معرف بازدید کنندگان باشد،حضور در نمایشگاهای که از کلوچه تا کباب بناب و آش دوغ می فروشند بهتر است به دلیل ماهیت این نمایشگاها و میزان هزینه ای که مشتری برای خرج کردن در نظر می گیرد محصولات و تنقلات سنتی فروخته شود، بخصوص در فصل نوروز که دهان ها خیلی می جنبد .
4- استفاده از خلاقیت در زمان برپایی نمایشگاه : با توجه به اینکه محصول منسوجات بزد بیشتر برای نمایشگاه بر روی میز نهارخوری و طلاقچه های خانه و مکان های که چشم نوازی بهتری دارد استفاده می شود ،بهتر می بود با مشارکت یکی از بزرگترین سفال فروشان به نمایشگاه ترکیبی در محل و نمایشگاه سفال فروشی که مملو از حس نوستالژی ایرانی است این حس را به مشتری منتقل کنیم .
5- دانش فروش فقط به چانه زنی و رد و بدل قیمت محدود نمی شود، بلکه ذکر داستان ها از نوع محصول مثلا طریقه درست کردن و یا طریقه رنگ آمیزی ،ذکر وجه تسمه محصول برای مشتری می تواند به جذابیت محصول کمک شایانی نماید. و یکی از وظایف فروشنده غرفه جذب مشتریان بالقوه ای است که می تواند بعد از نملایشگاه با تماس های تلفنی و پیگیری تبدیل به مشتری بالفعل گردد.(داشتن کاتالوگ رنگی و توضیحات اضافی می تواند حس خرید بعدی را تحریک نماید.
6- برای برداشتن یک بیل ساده باغبانی ، اگر درست آن را در دست نگیریم دست هایمان تاول می زند ،فروشندگی هم از این جنس است ،اگر برنامه ریزی برای مکالمه و پرسیدن سوال درست و پاسخ درست نداشته باشیم در نهایت خستگی و کمی شور و هیجان و بعدش هم درکلخاطره نچندان خوشایندی نصیبمان می شود .
7- استفاده از لباس های محلی در نمایشگاهای محصولات سنتی در خصوص متقاعد سازی مشتری به عنوان پیام های غیر کلامی بسیار موثر است ،بخصوص اگر از نوع محصولات لوکس و تجملی هم باشد .
8- امروز استفاده از محصولات برند و یا تک فروشی محصول اختصاصی مثل فروش لباس زایمان و یا فروش لباس های نوزادان تا 3 سال و غیره باب شده است، زیرا تخصص گرایی برای تنوع طلبی مشتریان امروز بسیار مناسب است ،استفاده از بستر های دیجیتال و شبکه ای اجتماعی به عنوان مثال سایت های حرفه ای فروش محصولات لوکس و تجملی ،تا حد زیادی می تواند هزینه اجاره یک مغازه را در خیابان پر ترافیک شهر کم نماید ، می توان برگزاری آنلاین نمایشگاه در فضای مجازی هم به عنوان یک گزینه فکر کرد .
9-فرصت ها از بین نمی رود بلکه از بی لیاقتی به بالیاقتی نقل مکان می کنند واین هم فرصت بسیار خوبی برای یک تجربه خوب می تواند باشد به شرطی که بتوانیم خطا های خود را درک و تحلیل نمایم و در کنار آن به فرصت های که ایجاد کرده بیندیشیم در پایان برای سمانه که جسارت و جرات انجام فروشندگی حضوری و مستقیم را پیدا کرده تبریک عرض می کنم و آرزوی موفقیت در اینزمینه برای ایشان دارم این نوشته بیشتر برای فکر کردن و خواندن و نوشتن در خصوص تجربه سمانه در فروشندگی است که در سایتشان برایمان می نویسند .
لینک کوتاه شده مطلب : https://goo.gl/F9kXQy