پیش نوشت یک : حمید چند روز بود که پکر و ناراحت بود، اخیرا یکی از دوستان خوبش(مدیر فروش ) استعفاء داده بود و مدیر جدید هم به تازگی سر کار آمده بود و دیگر مثل سابق، جلسات برگزار نمی شد، حمید که سرپرست فروش در یکی از شرکت های بزرگ پخش هست مسئولیت سرپرستی 10 نفر از فروشندگان را بر عهده داشت، این روزها دل و دماغ خوبی در محل کار نداشت، بطوریکه که همکاران فروش هم حال او را فهمیده بودند.
همه ما در زندگی برخی از واقعیت ها را هر روز می بینیم و باور داریم که این اتفاقات عادی هستند، مثل فصل ها، روز و شب، مرگ وتولد، و مسائلی از قبیل حادثه و زلزله و …
اما زمانی که با این حوادث و یا تغییراتی که برای ما به وجود می آید (از نوع ناخوشایندآن)کمی و یا بیشتر رنجیده خاطر می شویم، و گاها در دامن افسردگی می افتیم، اینکه چقدر در این حالات بمانیم بستگی به شرایط خاص هر فرد دارد (ازقبیل اطرافیان، شرایط محیطی، روحیات درونی، تجریبات قبلی …)
تغییرات هم چیزی نیست که از قبل خبر بدهد، که در چه لحظه ای اتفاق می افتد، البته منظورم تغییراتی است که ناگهانی اتفاق می افتد، آمادگی و واکنش معقول به تغییرات هم بستگی به همان شرایطی که در بالا گفتم دارد، اما چرا با وجودی که می دانیم تغییرات جزیی از واقعیت های جاری زندگی است، استرس و اضطراب ما را فرا می گیرد و منجر به بروز رفتار های بخش جدایی ناپذیر این واقعه خواهد بود.
اما با وجودی که خیلی از سایتها و نوشته ها در خصوص تغییر و اهمیت آن در زندگی نوشته اند، چرا باز هم تاکید بر روی این مطالب میشود، یکی از دلالیش تکرار روزانه آن، فراموشی ما و واکنش ما نسبت به وقایع است .
در سازمان های فروش، تغییر در لایه سازمانی و اتخاذ سیاستهای فروش به صورت روزانه در حال اتفاق است و جز لاینفک فعالیت این سازمان ها است، بخصوص در نیروها ی صف سازمان، اما کمتر در خصوص نحوه مواجه فرد با این تغییرات نوشته شده است .
تغییرات هم میتواند مثبت وهم می تواند منفی باشد، البته برای ناظر واقعه اما همیشه تغییر هم خوب نیست و گاها آسیب های روانی و عاطفی بر جا میگذارد که اثرات آن تا سال های زیادی باقی خواهند ماند.
رفتار در سازمان های فروش معمولا از نوع رفتار های اتیکتی است یعنی مثل ارتش و سازمان های نظامی باید دارای دیسیپلین خاص خود باشد ،و هر چقدر سازمان بزرگتر این پرستیژ مشخص تر میشود، این قضیه در نوع پوشش و نوع رفتار باید مشخص و واضح باشد مثلا ماکمتر خلبانی را دیده ایم که اخم کند و فریاد بزند، و با چهره افسرده و ملال آور پشت کابین بنشیند.
شاید ما کمتر در ذهنمان تصور می کنیم که همان خلبان هستیم و شغل ما هم همان کابین هواپیما است و این باعث میشود که به خودمان اجازه بروز احساسات منفی در حین کار را بدهیم، (البته منظورم همان شغل شریف فروشندگی است).
در شغل فروشندگی که نقش احساسات بسیار پررنگ است،یک سرپرست که باید مراقب نقش رفتار خود بر روی عملکردش باشد،هر گونه رفتار شخصی در حوزه سر پرستی میتواند بسیار اثر گذار بر روی حوزه کاری اش باشد.
اما از دام این احساساتی که در اثر تغییرات ناخوشانید پیش می آید، هم نمی توان به راحتی گذشت، بروز آنها هم در جمع همکاران عوارض ناخوشانیدتری در آینده شغلی برای فرد دارد، زیرا در حوزه مسئولیت پذیری در جایگاهای بالاتر، که نیاز به سعه صدر بیشتری دارد، فرد را ناتوان تر جلوه میدهد.
توصیه می گردد، کمی با تمرین بتوان احساسات خود را درروزهای اول تغییر مدیریت نمود، بعد با چند روز دور شدن از فضای کار روحیه خود را تقویت کرد صحبت با همکاران در این گونه وقایع که نقش احساسات پررنگ تر از واقعیت های جاری است به نظر میرسد که مزایایش بسیار کمتر از معایبش است .
زیرا در هر صورت گفتگو در موضع ضعف در بیشتر مواقع این تصور را ایجاد می کند که فرد گوینده از نظر مدیریت،احساسات و یا اتفاق نارکارآمد است و بیشتر مواقع گفتگو های اثر بخشی نیست .
به تجربه به من ثابت شده است، که سرپرستی که نتواند بر احساسات خود مدیریت موثری داشته باشد، نمی تواند از جایگاه بهتری در آینده برخوردار باشد و فرصت رشد را در آینده از آن خود نماید. البته این کار سخت و حرفه ای است مثل رفتار پوکر بازان که نمی توان از روی چهره نسبت به نوع احساسات آنها پی برد. و فقط با تمرین زیاد و شکست زیاد جزیی از الگویی رفتاری می گردد.
فایل صوتی جهت مطالعه بیشتر در خصوص اتیکت سازمانی
فایل صوتی اتیکت سازمانی : محمد رضا شعبانعلی (+)
لینک کوتاه شده مطلب : https://goo.gl/xpLcCb