دیشب از خستگی نتوانستم تکالیف شبانه خودم که مرور زبان و متمم خوانی و رسیدگی به کارهای نوشتم بود، را تمام کنم ،از خستگی دقایقی را استراحت کردم ولی متاسفانه به خوابی عمیقی فرو رفتم،در خواب صحنه های از مسافرت بود انگار که از جای به جای دیگر در حال گذر هستم و بعد در سکانس بعدی در حال رفتن به مکانی بودم که توجه ام به کفش هایم جلب شد
انگار تا به تا بودند کمی دقت کردم ،کفش پای راستم از کفش پای چپم نوک تیز تر بود و انگار فرق می کرد ،ابتدا توجهی نکردم ولی بعد از مدتی احساس کردم باید عوضش کنم از یک راهرو باریک که رد شدم و از سه پله پایین آمدم ،نشستم و شروع به باز کردن بندهای کفش هایم کردم ،کمی سخت بود ولی ناگهان توجهم به ماشینی جلب شد که برخی از فامیل های و آشنایان در آن بودند و من بدون اینکه درنگ کنم ،روی خودم را از آنها بر گردانم ،و شروع به باز کردن بندهایم کفش هایم کردم ،پرونده ای که در دستانم بود را بر روی سنگی در همان اطراف گذاشتم و مشغول شدم ولی انگار باید بندهای کفش ام را از اولین سوراخ باز می کردم و این موضوع کمی سخت بود .
برایم،در همین لحظه احساس کردم که گوسفندی در کنارم قرار گرفته وابتدا کمی جا خوردم و بعد متوجه شدم که آنقدر درگیر موضوع کفش هایم بوده ام که نسبت به وقایع کنارم آگاه نبودم و این مسئله کمی برایم تعجب آور بود .
ایحال صبح با کمی خمودگی بلندشدم و از اینکه دیشب نتوانسته بودم کارهایم را انجام دهم از دست خود ناراحت بودم ، در طول مسیر داشتم به این موضوع فکر میکردم که چرا این روزها احساس خستگی می کنم علیرغم اینکه پروژه های سنگینی ندارم .
صبح که در حال مرور خبر های روز بودم نگاهم به سایت شاهین کلانتری افتاد که از میثم مدنی و نوشته هایش گفته بود و دوست داشتم یک سری به این سایت زنم اگرچه جز سایت های خوبی است که باید مداوم سر بزنم و از نوشته هایش لذت ببرم ،
نگاهی به سایت میثم مدنی انداختم با میثم مدنی از طریق محمدرضا شعبانعلی آشناشدم و نوشته هایش را دوست دارم، چون روان و ساده و قابل فهم می نویسد و دارای برنامه و نقشه راه است که از رنگ وبوی نوشته هایش میتوان فهمید.
در نوشته جدیدش با نام انقراض آدم ها با رویکرد خرس های قطبی نزدیک می شویم روبه رو شدم ، که بامضمون اینکه تصمیم های ساده انرژی می برندو انتظارات ساده بیشتر را با آزمونی به نام آزمون صندلی تاکسی برای خودشناسی این عنوان را ادامه داده بود که خواندش خالی از لطف نیست.
دوباره چند ثانیه فکر کردم و دوباره نوشته را خواندم و احساس کردم ارتباط عمیقی بین خواب دیشب و این نوشته وجود دارد، باز برای بار سوم نوشته خواندم خیلی ذوق کردم از اینکه می توانم مفهموم خوابم را تعبیر کنم ،این مطلب را با خواب دیشب ،جز پدیده های همزمانی یونگ تفسیرمی کنم ،
و بعد از تفسیر خوابم نتیجه گرفتم که یکی از دلایل خستگی زیاد من از نشت انرژی نشات می گیرد ،زیرا خروجی انرژی روزانه ام از ورودی های آن بیشتر است و دائما در طول روز به صورت خودآگاه و نا خودآگاه با مسائل کاری که بیشتر آنها کم اهمیت هستند ،خود را دشارژ می کنم و بدون اینکه متوجه موضوع شوم ذهن و روح ام با خستگی مفرط و بدون خروجی اثر بخش مستهلک می کنم.
به تعبیر خوابهای که دردر میان عوام رواج دارد اعتقادی ندارم، ولی چون در زمینه نا خودآگاه و رویا و یونگ چندسالی مطالعه مستمر داشته ام ،پیام خواب خود را اینگونه فرض می کنم که در سفری که هستم خیلی به مسائل کم اهمیت بهاء داده ام و باعث شده که در اینگونه مسائل غرق شوم بدون اینکه لذتی از سفر خود ببرم.
تقریبا با توجه به نوع عادتم جز افرادی هستم که به مطالعه در شب عادت و تمرکز بهتری دارم ،اما زمانی که بدون وقفه از ساعت ۶٫۳۰ تا ۱ شب بیدار هستم بعد از مدتی احساس خستگی مفرط می کنم ،بخصوص که کار و شغل پر مشغله ای دارم و روزانه بیش از ۲۰ تصمیم می گیرم که هر کدام از آنها بر روی روند درآمدی ویا هزینه ای شرکت اثر مستقیم دارد .
و زمانی که مابین روز کمی استراحت می کنم، ناخواسته شب دیرتر می خوابم و این مسئله قاعدتا بر روی صبح های من تاثیر منفی می گذارد .یکی از تصمیم های جدی این روزهای من تغییر عادت از مطالعه شبانه به مطالعه در صبح زود است که یکی از مزایایی آن دیدن طلوع آفتاب و لذت بردن از این منظره زیبا است ومزیت بعدی آن سرحال بودن در ابتدای صبح است .
نکته مهم نوشته آقای میثم مدنی “افکار بزرگ ،ذهن های بزرگ پر انرژی می طلبد” که برای تغییر این سبک از زندگی باید ورودی ها و خروج های ذهن خودرا سروسامان دهم.
لینک کوتاه شده مطلب: https://goo.gl/p3GVRE
سلام
سبک زندگیتون جذابه
منم خودم خواب هامو تعبیر میکنم. معمولا هم درست از آب در میاد. خیلی وقتا یه اتفاقایی واسم میفته و بعد یادم میاد مثلا سال پیش فلان خواب رو دیدم که تعبیرش میشده همین اتفاق
سلام گلشیفته جان:
همه ما خواب می بینیم ولی بعضی از آنها را به یاد می آوریم و برخی دیگر را نه ،اما هر چه انسان از خودواقعی اش دور باشد و در دنیای نقاب ها زندگی کند کمتر خواب های خود را به یاد می آورد. نوشتن و ثبت خواب ها بعد از مدتی زبان دنیای دورن را به روی تو می گشاید واین مسیر بسیار ره گشا است اما برای تعبیر خو اب نیاز به تسلط به دانش روان شناسی عمقی داری )کتاب های یونگ در خصوص تحلیل رویا می تواند کمک خوبی در این زمینه باشد.