[stextbox id=’info’ direction=’rtl’]تن که نه در راه عزیزان بُود، بار گرانی است، که کشیدن به دوش.[/stextbox]
روز 31 اردیبهشت در تقویم ما، به نام روز اهدای عضو و اهدای زندگی نامگذاری شده است، من با افتخار اعضای خود را اهداء کردهام، و خیلی هم برایم مهم نیست، که بعد از مرگم، چه اتفاقی برای اعضای من میافتد؟
اینکه، ازنظر فلسفی و یا تئوری این عضو به چه کسی پیوند میخورد و آیا اون فرد صلاحیت دارد یا خیر؟ این قسمت را بهحساب دست سرنوشت میگذارم.
همینکه فکر میکنم میتوانم، با این کار ناچیز جان انسانی را نجات دهم، احساس خوبی دارم، کافی است.
شما هم میتوانید با چند کلیک ساده در سایت بیمارستان مسیح دانشوری اعضای خود را اهدا کنید. (هر بخشنده میتواند جان 8 انسان را نجات دهد).(+)
اما جمله زیبایی در سایت اهداء عضو نوشتهشده است:
با این مضمون که ” یادمان باشد زندگی هم میتوان احیاء کرد”
کمی تأمل روی جمله کردم، دیدم واقعاً چقدر زیبا است، وقتیکه در مفهوم جمله غُور میکنی میبینی که چه مصداق های زیادی در زندگی هر روزه ما دارد.
میتوانیم زندگی را اهداء کنیم ، یا زندگی را بگیریم.
میپرسید چطور ؟
گاهی در حسرت یک نگاه، یک لبخند، یک خدا قوت، چقدر میمانیم؟ و چقدر لذتبخش است که دستپر مهری خستگی را از چهره مان می زداید.
اما بازهم کمی تأمل بیشتر :
[stextbox id=’download’ direction=’rtl’]سهم من و تو در اهداء زندگی روزانه چیست؟ چقدر است؟ چگونه است؟[/stextbox]
بیایم زندگی را اینگونه تعریف کنیم:
خلق لحظاتی که، برایمان احساس خوب به همراه داشته باشد، همان مفهوم زندگی است، کسی با سازش، کسی با کلامش، کسی با نوشتهاش، کسی با همدردیاش، کسی با میزبانیاش، کسی با……
کلمه توسعه پایدار متعلق به یاور مشیر فر است، و ما را نهتنها دستی بر آتش نیست بلکه دود اش هم نصیب ما نمیشود.
اما در طی مطالعاتم در حوزه آموزش در سازمانهای که عمدتاً بر منابع انسانی خود استوارند، تا دستگاه و تکنولوژی، دریافتم این است که، یکی از نشانههای توسعه پایدار آن سازمان در بازار، میزان اعتماد و خلق ارزشهای مشترکی است، که بین کارکنان به عیناً و ذهنا وجود دارد.
اما ارزشهای مشترک را نه در بیانه مأموریت میتوان یافت، نه در کلمات نغز مدیران عامل، بلکه به میزان اهدا لحظات نابی است، که هر کس وظیفه خود میداند، باید ایجاد کند، اول برای خود، بعد همکار، بعد مشتری، بعد جامعه.
مسیر توسعه پایدار از درون توسعه فردی میگذرد.(با اجازه یاور).
برای اینکه اهداءکننده خوبی باشیم، قطعاً صداقت و صفای لازم است، که بتوان جان بیشتری از انسانها را نجات دهیم.
مدیری که بهجای مکانیسم پاداش و تنبیه در سازمانش، که جز ایجاد حس رعب و وحشت و یا تملق و دورویی نیست، به مکانیسم خلق بازی و ایده و نظر و پیشنهاد میپردازد، بسیار اثربخشتر جان انسانهای را توسعه و نجات میدهد.
مدیران سازمانی که بهجای کاهش هزینههای تمامشده، دست به کاهش کیفیت محصول خود میزنند، و با تغییر وزن و یا ویژگی اولیه محصول بدون اعلام کردن به مصرفکننده بهطور شفاف، در از بین بردن زندگیها هزاران انسان نقش بسزایی دارند.
سازمانی، که بهجای اعلام شفافیت هزینههای یک کارخانه تولید و افزایش معقول قیمتها به او مجوز پنهانی دستکاری در مشخصات اولیه محصول میدهد.
بهجای اهداء زندگی دست به تخریب سرمایه ملی یک کشور می زند و لحظات زندگی هزارن نفر متخصص تولید و کیفیت را از بین می برد، که برای ارتقاء محصول خود ساعتها و عمر های زیادی را صرف کرده اند، تا صنعت ملی را توسعه دهند.
بیایم کمی دقیقتر به لحظاتی که میآفرینم و یا از بین میبریم نگاه بیندازیم، دوستی که ساعتهای زیادی به مطالعه میپردازد و با صیقل دادن نظرات و ایدهها و دریافتها دست به نوشتن در وبلاگ خود میزند و مخاطبی که با خواندن مطلب او جان تازهای میگیرد و روحش وسعت مییابد، همان او را باید اهداءکننده زندگی نامید.
کسی که با رعایت حق تقدم در رانندگی، به راننده عجول نشان میدهد، احترام گذاشتن به قانون میتواند مصداقهای سادهتری از کتابهای فلسفهای داشته باشد، همان یک اهداءکننده زندگی است.
مکانیکی که بهجای کارشناسی کردن عیب خودرو تنها اکتفا به تعویض قطعه و افزایش هزینه مشتری میپردازد، یک تخریبگر زندگی است.
[stextbox id=’download’ direction=’rtl’]بیایم کمی به مصداقهای سادهتر در زندگی خود نگاه کنیم و سعی کنیم مهارت اهداء زندگی را یاد بگیرم، یاد دهیم و توصیه کنیم .[/stextbox]
نوشته های مرتبط :
آیا کارت اهدای عضو دارید؟(محمد رضا شعبانعلی)(+)
لینک کوتاه شده مطلب:https://goo.gl/JAnFb7