[stextbox id=’info’ direction=’rtl’]کارل پوپر فلیسوف میگوید” زندگی سراسر حل مسئله است”.[/stextbox]
بهروزهای آخر سال نزدیک میشویم و با تمام برنامهریزیهایمان و تلاشهایمان حال نوبت جمعبندی دستاوردها است.
مسلماً فکر کردن، در اینگونه موارد حس خوبی را برای کسی که تلاش نموده و هرچند توانسته دستاوردی جمع کند خوشایند است.
و برای کسی که برونافکنی کرده و مسائل را به گردن اینوآن انداخته و حتی ساعتی به خلوت با خود فکر نکرده میتواند بسیار آزاردهنده باشد.
به قول محمدرضا شعبانعلی ” دستاوردها به ما حس رضایت میدهد و ازدستدادهها، محرکی برای تلاش بیشتر است و نگاه همزمان به دستاوردها و ازدستدادهها کمک میکند که برای سال بعد هدفگذاریها و برنامهریزیها واقعبینانهتری انجام شود”.
اما برای من که در اول هرسال چند روزی را مطلقاً بر روی اهداف و عملکردم تمرکز میکنم و سعی میکنم که همه را مکتوب کنم داستان دیگری است.
این کار را تقریباً از سال 1386 شروع کردهام در دفترچه مخصوص در اول هرسال سعی میکنم، مروری بر سال گذشته از خطاها و دستاوردها، نقاط ضعف و قوت و فرصت و تهدیدها داشته باشم.
حس خودم را از خودم ارزیابی کنم، بعد سعی میکنم که در سال جدید خود مطلوب را تصور کنم، که قرار است به کجا برسم؟ در یک نگاه کلی آینده را ترسیم میکنم، بعد راه رسیدن به آن ترسیم میکنم، که در سال بعد بر اساس متر و سنجه بتوانم دستاوردهایم را بسنجم .
در آغاز هرسال معمولاً شعاری را برای سال جدید انتخاب میکنم، که درواقع مانترای من در آن سال است. این همانند قطبنما در روزهای کمحوصلگی و خاکستری برای ماندن در مسیر کمکم میکند.
بعد ازاین مرحله کلماتی که در طول سال بهعنوان کلمات کلیدی که یادآور یک حادثه، یک تفکر و یا یک پل ارتباطی با خودم است را انتخاب میکنم.
در طول سال در دفترچهای که آماده کردهام، گاه گُداری مینویسم، برخی وقایع مهم و برخی از تصمیمهای اثرگذار تا بتوانم تشخیص دهم آن روز که این تصمیم را گرفتم، با چه حس و احساسی و چه تفکراتی بوده است، که اگر نقدی هم شد، منصفانه باشد.
امسال هم، مانند سنوات قبل شعاری را انتخاب کردم که بهعنوان “تفکر ، نوشتن، تمرکز ، اقدام ” انتخاب شد، این 4 کلمه در تمام کل سال با من عجین بود، در تمام زوایایی درون و بیرونم نمایان بود.
تفکر، بر روی خویشتنشناسی و دیدن بهتر خود و ضعفهایم، تصمیمهایم، واکنشهای احساسیام و هر آنچه به درون و روحیاتم مربوط میشد.
از طرفی نوشتن تنها دارویی برای تسکین دلم بود، تخلیه خود در خود، قبلاً در کودکی عادت داشتم که یکجا بنشینم و بنویسم.
ولی هیچگاه به نویسندگی فکر نکرده بودم، احساس این بو، که نویسندگان، از خانوادههای با پیشینه فرهنگی و ادبی خاصی هستند، که دستیابی ما به این جایگاه مقدور نیست، زیرا پدرم راننده بیابان و مادرم خانهدار بود.
اما امروز به دنبال خلوتی میگردم که بتوانم با کلمات بار سنگین درونم، که در زبانم نمیتواند جاری شو،د را بر روی صفحه کاغذ بیاورم .
نوشتن درواقع مسئلهای بود که محمدرضا جانش را در من دوباره زنده کرد، مگر میشود با محمدرضا باشی و ننویسی .(+)
تمرکز، راستش در مرامنامه سال 1396 بر روی سه حوزه “زبان، مذاکره ، بازاریابی” تمرکز کرده بودم.
بیشتر زمانم به حوزه متمم و زبان گذشت و کتابهای که درزمینهٔ بازاریابی خواندم.
موجب این احساس شد، که امسال با سالهای قبل تفاوت مهمی داشت، تمرکز بر روی یک یا دونقطه بود، نه بیشتر . این در تمام زندگی من جاری و ساری شد .
اقدام، هم بخش آخر و مهم ماجرا بود. اکثر ما در جای که لازم است اقدامی نداریم و اکثر کار را نیمه رها میکنیم.
امسال با تولید پادکستهای، هرچند کم درزمینهٔ بازاریابی توانستم، بر ترس خود فائق شوم و با بازنشر دامنه واژگان بازاریابی و فروش حلقه خود را با ادبیات بازاریابی پیوند بهتری دهم، تخصصی کردن مطالب سایت و جلوگیری از هم گیسختگی مطالب، هم دستاورد دیگری بود که برایش زحمت کشیدم .
البته با داشتن یک کار عملیاتی و شعبه داری در سازمان فروش که بهطور میانگین به 12 ساعت کاری میرسید و خستگی روحی و روانی حاصل از توسعه مسیر و فروش سازمان، همزمان اوقاتشخصی مرا محدودتر میکرد و از زمانهای مرده سعی میکردم لحظات زنده بسازم .
اما مهمترین چیزی که به آن را درک کردم این بود، که درراه رسیدن به دستاوردها 2 نکته خیلی مهم است:
اول ارزشهای است که بر اساس آن اهدافمان را تنظیم می کنیم، اگر واقعی نباشد، بیشتر یک ارزش فانتزی است، میتواند ما را بهراحتی در نیمهراه بین رفتن و ماندن رها کند.
و دومین مسئله که حیاتی است داشتن عزتنفس خوب است، کسی که عزتنفس بالایی دارد، وابسته نیست، نگران و غم بادکرده نیست، منتظر و مترصد لحظات طلایی نیست، غرق در کارهای بیرون نیست و خودخواه نسبت به دیگران نیست.
[stextbox id=’info’ direction=’rtl’]عزتنفس ریشه و درخت اعتمادبهنفس است.[/stextbox]
هر چه او را تقویت کنی زندگی بهتری خواهی داشت، من در برخی از لحظات اگر تردید کردم و اگر شکست خوردم ناشی از عزتنفس کم ام بود.
در جای که بین تردیدها دستوپا میزنیم، جای که از مکتوب نمودن شکستها میترسیم، جای که دائماً نگران فردایمان هستیم، جای که بهجای لبخند، مرگ خند بر روی لبانمان مینشیند.
همه حاکی از کمبود عزتنفس است، این کمبود از ما انسانهای، نق زن و عصبی و چس ناله کن میسازد درحالیکه داشتن عزتنفس بالا، میتوانبا حفظآرامش بیرونی، غوغای درونی در خود را شعله ور کرد.
مطالعه سرچشمه هنر است، و شناخت هستی خود، و این هستی مملو از خطا و نادانی است.
مرور برخی از موارد، مثل خطاهای شناختی در مسائل مهم زندگی است، که این خطا باعث میشود بدون اینکه بدانیم هزینههای گزافی را پرداخت کنیم.
اما در این میان خطای شناختی تردمیل خوشبختی همیشه بهعنوان یکی از آویزههای درونی ام همراه ام بوده است
در 46 امین خطای شناختی آقای رولف دوبلی در کتاب هنر شفاف اندیشیدن،(+) میگوید:
مراقب باش چه آرزوی میکنی” به این معنی که ما انسانها در پیشبینی احساس خود ناتوان هستیم، او این اثر را تردمیل خوشبختی مینامد، زیرا ما انسانها معمولاً شادی را بیشتر ازآنچه است تصور میکنیم و غمها را هم بیشتر ازآنچه برآورد می کنیم.
و او توصیه میکند، که از چیزهای منفی که نمیتوانیم به آنها عادت کنیم بپرهیزیم، مثل تردد بین خانه و محل کار و یا سروصدای مزمن.
از طرفی از چیزهای مادی مثل ماشین و برنده شدن در یک مسابقه انتظار شادی طولانیمدت نداشته باشیم.
و سوم اینکه تا حد ممکن وقت آزاد و مستقل برای خودت در نظر بگیر، چون آثار مثبت و طولانیمدت معمولاً ازآنچه پیوسته انجامش میدهید نشئت میگیرد، علایقت را د نبال کن، حتا اگر مجبور باشی بخشی از درآمدت را صرفشان کنی.
روی دوستیها سرمایهگذاری کن، برای اکثر مردم داشتن موقعیت اجتماعی حرفهای، شادی طولانیمدتی به ارمغان میآورد.
و یادمان باشد که: زندگی سراسر حل مسئله است.
نوشته های مرتبط :
#قسمت اول داستان تکامل برنامه ریزی فردی من
#قسمت دوم داستان تکامل برنامه ریزی فردی من
#قسمت سوم داستان تکامل برنامه ریزی فردی من
#قسمت چهارم داستان تکامل برنامه ریزی فردی من
#قسمت پنجم داستان تکامل برنامه ریزی فردی من
نقشه پی دی اف برنامه ریزی فردی من
لینک کوتاه شده مطلب :https://goo.gl/P8nbYy
سلام. فکر میکنم. عنوان مطلب نام.کتابی است از کارل پوپرِ فیلسوف که به اشتباه کوپر تایپ شده. سپاس.از مطلب.قابل تاملتون.
سلام آقای طامر میلر
با تشکر از حسن توجه شما، مورد اصلاح گردید. خطا در استباه تایپی بوده است.