عنوان : زیگمای زندگی
دنیای جدید همواره با خود رشد و رقابت را به ارمغان آورده است ، با افزایش روز افزون تغییرات در تکنولوژی و ابزارها، انسان برای توسعه زندگی و شناخت خود با افزایش هزینه های انتخاب و فرصت همراه نموده است و هر لحظه باید در خصوص مسائل زندگی انتخاب های را انجام دهد، گاهی نیز در این مسیر تاوان و بهاء سنگینی را برایش به ارمغان می آورد ، این مسئله امروزه انتخاب و تصمیم های ما را با چالش های زیادی از قبیل، افزایش ابهام پیچیدگی قوانین علت و معلولی ،استرس و اضطراب همراه نموده است. برای شناخت بهتر مسائل و درک پیچیدگی ها این مسیر مدل جدیدی برای کشف دنیای درون را آغاز می نمایم، این بار عمیق تر مسائل نادیدنی رادر انتخاب ها و تصمیم هایمان را می بینیم ، قبل از هر آغازی ،به ریشه هایمان و خاکی که در آن روئیده ایم رجوع نمائیم ، یکبار دیگر مراحل رویش خود را مورد بازبینی قرار دهیم تا در این مسیر به درک بهتری از الگو های نابخردانه تفکراتمان ورفتارهایمان برسیم و فهمیدن نقاط ضعف و کور مدل ذهنی در ریشه های تفکری ،برای طی نمودن مسیر صعب و سخت رویا های امروزمان لازم است ،کسب ظرفیت مناسب دانش ،بینش و منش برای برخی از مهارتهای توسعه فردی می تواند همواره ما را در مسیر سخت و صعب العبور تصمیم های و تردیدها و اضطراب ها یاری نماید ،پرورش و آموزش ذهن و شخصیت برای مواجهه با طوفان های زندگی لازم است در نتیجه این اعمال افزایش کیفیت تصمیم گیری در مسائل زندگی منجر به اقدام هوشمندانه تری می گردد ،که هزینه ها و تنش های و شکست ها و ناکامی ها را کاهش می دهد ،در عصری که هزینه های یادگیری از شکست ها روبه افزایش است و می بینیم شرکت و انسان های که در چندین و چند سال، از دیدگاه خود و دیگران موفق بوده اند، ولی به علت عدم درک درستی از پاردایم های و روند های در حال شکل گیری ،واژگون شده و سقوط دردناکی را تجربه نموده اند ،در جایی که بسیاری از تجارب دیگر قابل استفاده نیستند و بیشتر به عنوان سابقه محسوب می شوند و نمی توانند ملاکی برای تصمیم گیری های ما قرار گیرند،و پذیرش این نکته بسیار دردناک است ،برای فردی که فکر می کرده می تواند به عنوان چراغ راه آینده از تجارب خود استفاده نماید.این همان هزینه های فرصت از دست رفته می باشد ،که ما بارها با انتخاب نادرست مان در روابط ،کسب و کار ،شراکت با دیگران پرداخته ایم . این پروژه قصد دارم مدلی ترکیبی از توسعه مهارت تصمیم گیری در مواجهه با انتخاب های زندگی با کمک دانش روانشناسی ،اسطوره شناسی ،تاریخ و مدیریت کسب و کار با الهام از کتابهای شیب اثر “ست گادین” و کتاب اینجا جای ما نیست اثر” چارلز بی.هندی ” کتاب سیزیف اثر “ورنا کست “کتاب تئوری های انتخاب اثر “دکتر ویلیام گلسر ” کتاب 5 قطعه از پازل زندگی اثر” جیم ران ” کتاب قهرمان هزار چهره اثر” جوزف کمپل” کتاب همه ما کیمیاگریم اثر “چارلز.بی .هندی” بپردازم .
چرایی اهمیت شناخت مدل زیگمای زندگی:
زمانی که دانه ای کاشته می شود ،برای رویش باید درخاک مناسب قرار داده شود ، با استفاده مواد کانی و معدنی و جذب و هضم آنها و نور کافی رشد نماید و سر از خاک بیرون آورد ،بعد با گرفتن نور و آب و عناصر حیاتی زیر زمینی و مراقبت توسط باغبان تبدیل به درختی جوان می شود در این زمان آفت ها و بیماری سرما و گرما باد و طوفان ها این نهال جوان را مورد تهدید قرار می دهند ،و بعد از گذراندن این شرایط می تواند تبدیل به درخت باروری شود ،که برای سال ها میوه های خوش طعم و سایه گوارا بیافریند ،اگر بخواهیم از آنالوژی در این مثال برای حیات انسان استفاده کنیم ،ما ابتدا زایش و تولد با قرار گرفتن در محیط خانواده و جامعه پرورش می یابیم ، و این محیط ما را با باید و نباید های زندگی آشنا می کند ، اگر از جبر جغرافیایی و زمانی صرف نظر کنیم ،هریک از ما با ترکیبی از باورها وارد جامعه برزگتری می شویم که ناگزیر برای رشد و ادامه حیات از مسیر زندگی عبور می نماید،هر لحظه با انتخاب هایمان و تصمیم هایمان مسیر خاص خود ترسیم می نمایم و هزینه های تصمیم گیر های را بر دوش می کشیم ،برخی با تلاش بیشتر دستاورد بهتری به دست می آورند و برخی با تلاش بیشتر دستاورد کمتری و این پارادوکس در زندگی ادامه می یابد، تا جای که از دادن هزینه های سنگین انتخاب هایمان درمانده و دچار سکون و بی حرکتی می شویم ، مثل باتلاق از حرکت می ایستیم و هر روز در خود بیشتر فرو میرویم بدون اینکه عمیق تر شویم و حاصل این،ترس ها ،استرس و اضطراب های است ،که ناگزیر تحمل می نمایم ، دوران سخت افسردگی و کناره گیری آغاز می شود ،با وجودی که ازنظر سنی هنوز مراحل جوانی را طی می نمایم ، اگر شانس بیاوریم و اقدامی برای بهبود خود آغاز نماییم از این کتاب به آن کتاب ، از این دوره به آن دوره آموزشی و از این استاد به استاد دیگری گام می نهیم و در نهایت نتیجه این تلاش ها ملغمه ای از آنچه باید داشته باشیم و آنچه نباید داشته باشیم است ، اما باز حالمان خوب نیست ، مثل فصل بهار بارها دائم از این احساس به آن احساس در نوسان هستیم . همچنان وامانده در انتخاب هایمان ، این واماندگی ما را با افزایش هزینه اتلاف منابع ،وقت و انرژی تلف خواهد کرد ،اینجا است که اهمیت شناخت درست مفاهیم بر پایه اصول علمی و تمرین و انظباط روحی و روانی برای کشف دوباره خویشتن باید آغاز گردد.نباید اجازه بدهیم که سال ها فرصت و منابع و اقبال زمان حال از دست ما بگریزد و اگر منتظر بمانیم تا منابع این لذت آینده ایجاد شوند و قبل از تجربه کردن هنرمندانه این لحظات ،در این انتظار بمانیم آنگاه باید مدت طولانی را انتظار بکشیم.( زیگمای زندگی ، مدلی برای تشریح شناختی عمیق و ترسیم مسیر رشد و توسعه فردی زندگی حرفه ای وشخصی است) .
لینک کوتاه شده مطلب : https://goo.gl/SZq0wk
سلام آقای کشاور عزیز مطلب رو خوندم و متاسفانه چیزی دستگیرم نشذ یعنی اصل مطلب و چهارچوبش رو درک نکردم. امیدوارم در آینده یا در سمینار بیشتر این موضوع را باز کنی.
با سلام
فواد عزیز
توضیح مسئله البته کمی سخت است ،چون بیشتر بر پایه کلام و نقشه استراتژی است اما با مطالعات کمی که داشتم احساس کردم یک رابطه عمیق بین ریشه های پیشرفت در تمام جوامع در بستر تاریخی و اسطوره ای وجود دارد و برخی مثل چارلز هندی و ست گادین این رو توضیح داده اند ولی خیلی به ریشه ها اشاره نکرده اند ،مثلا در کتاب شیب گفته اگر کاری رو دوست نداری یا از تون انرژی زیادی می بره و کلا با اون حال نمی کنی رها کن ،ولی خیلی وقتها برای من و شما پیش اومد علیرغم دوست نداشتن و نق زدن هی ادامه می دهیم ،بخشی به ترس های درونی و بخشی به لایه ناخود آگاه ذهنی که مدل ذهنی رو می سازه ربط داره ولی چون ما یادگیری قطعه ای داریم، نمی توانیم مدلی مبسوط رو تو ذهنمان جمع کنیم ، من بیشتر می خواهم این موضوعات رو توی یک مدل تشریح کنم ،که اصلا چرا ما شروع نمی کنم ،چرا شروع می کنم و وامانده می شویم ،چرا بعدش که موفق شدیم حالمان خوش نیست و چرا علیرغم اینکه تجربه کسب می کنیم باز مثل آدم های روز اول هاج و واژ هستیم تو انتخاب هایمان . در ضمن ممنون که لطف کردی نوشتی چون اینجوری من بیشتر در موردش فکر می کنم
فکر کنم این یک بحث پیچیده ی روانشناسی باشد و البته بی ارتباط به معنا درمانی نیست یعنی معنا میتواند ریشه ی افعال و افکار ما باشه. به نقل از ویکی پدیا در مورد معنا درمانی نوشته شده که معنا درمانی از 3 اصل تشکیل شده است:
1.زندگی تحت هر شرایطی واجد معنا است. حتی مصیبت بارترین نوع آن.
2.محرک اصلی ما در زندگی، میل و نیتمان برای پیدا کردن معنی آن است.
3.ما این آزادی را داریم که معنی آنچه انجام میدهیم و آنچه تجربه میکنیم، و یا حداقل آنچه که در جایگاه خودمان در یک موقعیت رنج آور و تغییرناپذیر با آن روبرو می شویم، بیابیم. [۱]
سلام فواد جان
بحث معنا درمانی یکی از سخت ترین مسائل برای هر شخص است ،زیرا اگر مساله یا رویدادی درست معنا پیدا نکند و به تعبیر های دم دستی و رایج جامعه اکتفا کنیم آنوقت است که الگوهای رفتاری تکراری زیاد در ما مشاهده می شود و اینجا است که حالمان هرگز خوب نمی شود ،مثلا کسی را فرض کن که به علت بی تدبیری دچار ورشکستگی شده ،حال برای اینکه بتواند با این مسئله کنار بیاید بعد از دوران افسردگی به تعبیر های دم دستی مثل اینکه جامعه همه دزد هستند و یا هیچ کس قابل اعتماد نیست می پردازد ،نکته مهم این است که چرا ما نمی توانیم معنای درستی برای مسئله مان پیدا کنیم که بتواند در آینده با رنج کمتری مواجه شویم.
درود منم خیلی مطلب سنگین بود برام ….امیدوارم دفعه بعد که سرمیزنم اونقدر مطالعه داشته باشم که بفهمم یا اینکه شما تو سمینار متمم برای بقیه دوستان مدل رو بسط بدهید و ما هم غیرحضوری بتونیم بهش دسترسی داشته باشیم.
چرا بعد موفقیت حالمان خوش نیست…یکی از سوالات سخت منه که جوابش هربار فرق داشته…
نیروانا جان
ببخشید مجبور بودم در حد 100 کلمه مسئله را توضیح دهم و می دانم که کمی غامض و پیچیده است زیرا نیاز به کمی توضیح بیشتری دارد که با اصل موضوع رابطه برقرار کنیم ،ولی خودم برای اینکه بتوانم بیشتر روی موضوع فکر کنم ،مجبور شدم این مسئله را اینجا مطرح کنم، اگر چه این 1000 کلمه حاصل 20صفحه خلاصه است از کتاب ها و یاداشت های من است که چیزی حدود 30 روز از من زمان گرفت .