ساعت تنهایئم خوابیده ….
پیش نوشت 1:
چند سالی است که در درون خودم احساس می کنم ،مسیر زندگی ام برایم ملموس تر شده،اگر نگویم درون گرا تر(زیرا این واژه دارای تعاریف مختلفی است و نمی تواند در یک کلمه گنجانده شود مگربه طور کامل شرح و بسط داده شود که از حوصله این متن خارج است )تنهایی ام بیشتر شده ،البته بین کلمه تنها ماندن و تنهایی، فاصله زیاد است زیرا جنس اولی بر اساس انتخاب دیگران برای تو است و جنس دومی بر اساس انتخاب تو برای دیگران است .
در مطالعات اریک برن که در کتاب بازی های مطرح نموده است ، مکی فرماید که انسان ها برای ساحت بخشیدن به زمان (سازماندهی زمان ) برای تبادل انگیزه نوازش های انسانی، به شش زمان تقسیم می نمایید.
1- زمان تنهایی : که در این زمان انسان با انتخاب آگاهانه،خود را دیگران جدا می نمایند ،وبه نوازش های درونی خود می پردازد و ارزیابی خود از خود را انجام می دهد .(تفکر و تعمیق در خود )
2-زمان برای ایفای رسم و مراسمات : شرکت در مجالس و مراسمات برای تبادل نوازش ها بدون ریسک زیاد مثل شرکت در مراسم شادی و یاعزاداری از این نوع است .
3- زمان برای وقت گذارانی ها : که بیستر بر پایه دوستی ها و تفریح و سرگرمی بنا می شود و (البته نقش شبکه های اجتماعی نسبت به گذشته بیشتر شده است).
4-بازی روانی : قسمت اعظم فعالیت اجتماعی شامل بازی ها می شود و البته به این معنا نیست که سرگرمی و لذت آن بیشتر است در این مرحله ممکن است منجر به به مراحل وخیم هم بشود، مثل جشن آدم خواری که نوع بازی قلمداد می شود.مشخصه اصلی بازی ها قاعده داشتن آنها است و مجازات اجتماعی موقعی جدی می شود که قانون نقض می شود .
5- فعالیتها : در فعالیت ها انرژی افراد به سوی یک نتیجه علمی و عینی هدایت می کند(فعالیت های رسمی مثل کار کردن در اداره را می توان از این نوع دانست).
6- صمیمیت : بیان احساسات و خواسته های خود بدون هیچگونه مخفی کاری و پیام پنهانی ،و شفاف ترین نوع این مرحله وقتی است که افراد با هم روابط جنسی یا در روابطه دوستانه صمیمی دارند ،روابط عاطفی عمیق بین افراد بر این پایه است .
پی نوشت 2 :
در سال های اخیر خود با توجه به مسیر متمم خوانی ،انتخاب ساحت زمان خود را محدود به تنهایی نموده ام، اریک برن از اصطلاح Withdrawal استفاده میکند ،که به معنی تنهایی و یا انزوا در فارسی ترجمه شده است . البته نمیخواهم برای تشریح این حالت از واژه درون گرایی استفاده نمایم . خواندن کتاب و خواندن متمم و همچنین روز نوشت های محمد رضا شعبانعلی بیشتر تسکین و اغنای روحی ام را ایجاد می کنند و هرچه بیشتر وقت می گذارم احساس ام این است که بیشتر لذت می برم و تنها چیزی که مرا اذیت می کند ،کندن از این زمان و اختصاص دادن به سایر زمان ها است البته ساحت زمان صمیمیت را دوست دارم، ولی این فضا نیاز به شناخت دقیق از دوستان و سایر شرایط و احتیاط ها را می طلبد ما عادت ندارم وقت خود را جهت رفع سوء تفاهم ها هدر دهم و خیلی سخت به این فضا وارد می شوم مگر اینکه احساس راحتی در گفتگو نمایم (گفتگوی متممی ها )
اصل مطلب :
این مطلب بهانه ای شد برای فکر کردن به اینکه چرا خیلی از رفت و آمد های غیر ضروری را دوست ندارم ،در ایام عید که این فضا و دیدو بازیدها رونق می گیرد و به بهانه نوروز سعی در تازه کردن دیدار، صله رحم داریم ،نمی دانم چرا صله رحم خودمان که از همه واجب تر است را عقب تر می اندازیم و اکثر انجام نمی دهیم “یعنی همان نوازش های درونی خودمان و حرف زدن های بی پیراه با خودمان که قرار است چه بکنیم و چه کرده ایم” البته نکته خیلی مهم این است که در اکثر مواقع ما بجای گفتگو با خودمان با سایه هایمان گفتگو می کنیم (ترس ها ،نقطه ضعف ها ،دل نگرانی ها خود و تحقیر و توهین خود و یا اوهام و خیال نمودن در خصوص خود و یا با زن و یا مرد خیالی خود (آنیما و آنیموس )گفتگو می کنم و نشانه های این حالت ،خستگی فکری ،کاهش سطح انرژی ،تمایل به خوابیدن ،سردرد و غم است در صورتی که جنس تنهایی فعال یعنی گرفتن انرژی و تنظیم خود با واقعیت های بیرونی است و از دل این مسئله برنامه ریزی فردی و توسعه مهارت های اجتماعی و یا فردی منعکس می شود . حال چرا اهیمت این زمان برای بیشتر از سایر زمان ها است ،زیرا معنا بخشیدن به این فضا بسیار می تواند در موفقیت سایر فضا ها به ما کمک کند، بیشتر نوابغ و شعرا وقت خود را در این ساحت زمانی می گذرانند و هر چه بیشتر و هوشمندانه گذرانده شود ،خروجی بیشتری هم دارد . در این فضا انسان بدون نقاب های اجتماعی و بدون بازی های روانی می تواند خود را ارزیابی نماید ،البته افسردگی خفیفی هم ممکن است دچار شود که از نشانه های نا متوازن رشد در این فضا نشات می گیرد (در ضمن ایرادی هم ندارد )زیرا پخنگی حاصل تحمل آتش است و سوختن نیز جزی از این مرحله است تا تبدیل به ماده ارزشمندی شویم .
این روزها وقتی فضا را به نفع سایر فضا های (رسم و مراسمات و وقت گذارانی ) سوق می دهم بابت رعایت اتیکت اجتماعی و همراهی با خانواده وگرفتن تایید اجتماعی و نوازش های مثبت بی خاصیت که به بهانه نوروز، دور شدن از فضا تنهای مرا دچار کسلنموده است، ساعت تنهایی ام کوک نیست ،بهترین ساعتی که در دنیا می شناسم ،این ساعت است ، زمان مرا به سفری می خواند وقت کمی برای جمع آوری ذوقه و توشه ام دارم ، و هر چه این آذوقه کمتر باشد آسیب پذیری آن بیشتر است. دوست دارم موسیقی بی کلام و کتاب و قلمی برای نوشتن مرا به جشن خود دعوت کنند راستی چقدر دلم برای ساعتم تنگ شده ……
باید می دانستم
سرانجام
تو را از اینجا خواهد برد
این جاده
که زیر پای تو نشسته بود …
لینک کوتاه شده مطلب :https://goo.gl/OAS5r9