زمانی که حضرت موسی برای همراه با خضرنبی قول به صبر کردن به مسائل داد و خضر نبی در پاسخ به موسی چنین گفت :
وَ کَیفَ تَصبرُ عَلی ما لَم تُحِط بهِ خُبراً ” و چگونه می توانی صبر کنی بر چیزی که آگاهی و احاطه بر آن نداری ؟
درابتدا شاید این یک آیه در جهت صبر بوده است ، ولی کمی به مصداق های آن در زندگی فکر کنیم ،کجا صبر ما نتیجه عکس داده است و یا اصلا نتیجه نداده است ،همیشه در زمان پیدایش مشکل و یا مسئله ای می خواهند که صبر بیش تری کنیم اما اگر از خود سوال کنیم که چرا رویداد و روند های مرا به اینجا کشاندو سهم من از اتفاقات چقدر بود می تواند در این راه صبر و تحمل بیشتری داشت تا اینکه فقط با شمردن مصیبت وارده سعی کنیم به گردن کائنات بیندازیم و از اینکه موجود بدبختی چون ما را گیر آورده به ناله و نفرین و یا کینه و بغض اکتفا کنیم بهتر است .
راستی آخرین اتفاقی که مجبور شدی صبر و تحمل کنی که با گذشت زمان تعدیل شود چه وقتی بود ؟ سهم خودت در این ماجرا چقدر بود ؟ تحلیل ات ازماجرا چقدر حالت را خوب کرد و چقدر بیشتر شبیه ماس مالی کردن قضیه بود ؟
بدانیم که دلایل بیشتر مصبیت ها خودمان هستیم وسهم میکرواکشن ها را در بروز اتفاقات نادیده نگیرم . فقط خوب بودن کافی نیست .
لازم است گاهی با خودمان بیرحم باشیم و تا به علاج واقعی نزدیک شویم .
صبر با آگاهی زیباتر از صبر ی است که فقط برای تسکین درد به کار می رود و در زمان محو می گردد و آثار زخم بر جای می گذارد که می تواند همیشه منشاء عفونت بعدی باشد و یا برای تاج قربانی (مظلوم نمایی)استفاده شود . زخم هایمان را دوباره نگاه کنیم . اما ایندفعه با تیغ موشکافانه برای علاج و بهبودش نه فراموشی و ذکر مصیبت.
لینک کوتاه شده مطلب : https://goo.gl/Qgmdxs