پیش نوشت: این متن صرفاً یک دل نوشته است با مضمون یک فرصت مطالعاتی در باب چرا ما عقبماندهایم با توجه به مطالعه دستنوشتههای استادانی چون دکتر زیبا قلم، دکتر رنانی، دکتر محمد ایزدی، حسن نراقی، قاضی مرادی، که در باب عدم توسعهیافتگی ایران مطالب ارزندهای نوشتهاند و همچنین دوست خوبم یاور مشیرفر، که در این زمینه در حال مطالعه، تحقیق و نویسندگی است که چگونه توسعه ایجاد میگردد و موانع و راهکارهای آن را بسط و شرح میدهد .
برایم این سؤال مطرح است که آیا جامعه ما در این مسیر قرارگرفته است؟ چقدر در راه مسیر گام برداشتهایم؟ البته با توجه به عدم تخصصم در این زمینه نمیتوانم اظهارنظری کارشناسی داشته باشم.
ولی به دنبال نشانهای و یا شاخص ذهنی و یا عینی هستم که این مسئله را برایم روشن نماید که با دیدن رفتارهای اجتماعی بتوانیم بگویم، بله جامعه ما در فلان شاخص پیشرفت داشته. این باعث شده که نتیجه آن را در این نوع رفتار اجتماعی ببینیم.
مثلاً اگر در شاخص تولید ناخالص ملی فلان درصد پیشرفت داشته،این شاخص باعث شکلگیری فرهنگ کارآفرینی در بین جامعه و ایجاد اشتغال شده است.
و البته می دانم بررسی این کار بسیار فنی است که بهجای تحلیلهای کلی بتوانیم سرنخ خوبی را به مخاطب نشان دهم.
چند روز پیش در یک حادثه ناگهانی و غیرمنتظره (بدون برنامهریزی قبلی) به یک سفر معنوی در خارج از مرزهای ایران دعوت شدم، از طرفی چون سفر معنوی بود، بررسی رفتارهای هموطنان عزیزم در مواجه با اتفاقاتی که در این سفر برایشان رخ می داد و نوع واکنش به آن بهعنوان یکی از دل مشغولی هایم شده بود.
زیرا این سفر چند ویژگی مهم داشت:
1-سفر برای افزایش ارزشهای معنوی و انسانی بود.
2- در خارج مرزهای ایران (در یک فرهنگ متفاوت) بود.
3- اعضای کاروان برای اولین بار بود که همدیگر را ملاقات میکردند و قرار بود که 7 روز در کنار هم باشند.
4- احتمال اینکه دوباره باهم همسفر شویم بسیار کم بود.
5-این سفر نیاز به کار گروهی و انسجام گروهی داشت.
6-سفر زمینی دارای خصوصیاتی از قبیل تعویض اتوبوس و سختی راه و تحمل گرما در اتوبوس و پیاده روی در بین اماکن متبرکه است.
به نظرم در این نوع مکانها رفتارهای واقعی و بدون نقاب بیشتر دیده میشد. زیرا اعضای گروه هیچ منفعتیمادی برای هم نداشتند و پرستیژ کاری و شغلی از اهمیت پایینی برخوردار بود.
عمدهترین رفتارها که من مشاهده کردم شامل :
1-بروز احساسات متفاوت و گاها ضد و نقیض در کمترین زمان ممکن.
2-تجربه کردن همزمان اعتماد و بی اعتمادی در چند لحظه.
3-رفتارهای پرخاشگرانه در زمان شلوغی در میانهای مکانهای پرتردد.
4-تأثیر از محیط اطراف و عکسالعمل فوری به محیط.
5- فراموش کردن سادهترین ارزشهای انسانی در اوج دعا و نیایش و تفکر بر اعمال خود.
6-تقلید رفتارهای دست جمعی بدون تفکر خاصی در خصوص نوع اعمال.
7-افزایش رفتارهای ناهنجارهای اخلاقی در زمان خستگی و درماندگی.
8- افزایش استرس به جای آرامش بیشتر در طول سفربا توجه به معنوی بودن سفر.
از این لحاظ این نوع سفرها به نظرم فرصت خوبی است، که بررسی کنیم که روندهای حاکم بر سبک و سیاق زندگی ما و همچنین فرهنگ غالب جامعه چگونه معادلهای در برابر توسعه تشکیل میدهد. در شرایط متفاوت منجر به چه نوع رفتار های می شود. آیا توسعه پایدار را توانسته ایم اجرا کنیم و یا در همایش و سیمنار های شیک و قشنگ با سالادی از کلمات مخاطب خود را توسعه می دهیم.
گرچه اکتفا به این نوع نمونه و تعمیم دادن آن بهکل جامعه می تواند ضریب خطای آماری را بالا ببرد، ولی بهعنوان بخش بزرگی از جامعه، میتوان رفتارهایی را مشاهده کرد که قابلیت تکرارپذیری بالای را دارند.
بهطور مثال، در حالیکه در اثر خستگی انجام دعا ونیایش و اعمال زیارت دچار ناتوانی در انجام کارهای روزانه هستیم، درحال چانهزنی و قسم خوردنهای جورواجوری هستیم که بتوانیم تخفیف بیشتری بگیریم و یا پول کمتری پرداخت کنیم.
یا هل دادن و تنه زدن در هنگام شلوغی برای عبادت و دعا و بر هم زدن حریم شخصی افراد که همه برای یک قصد و نیت به این مکان مراجعه کرده بودند.
صحنههای که دیدم واقعاً ازنظر خودم کاملاً طبیعی و درخور تأمل و تفکر بود که چگونه مایی که تا یک ساعت پیش در شرایط رفاه بودیم، در اثر شرایط سخت و صفهای طولانی و گرما، حریم افراد در این سفر معنوی رعایت نمی کنیم. چگونه در کمتر از چند دقیقه باکمال بیادبی در بین زنان و کودکان، همدیگر را به باد فحش و ناسزاهای آنچنانی میگیریم، البته قرار بود که همگی به سفر معنوی برویم و غبار اینهمه بیاخلاقی را تا حدی زیادی بشوییم.
بگذریم از اینکه امید بود که با گذشت زمان بیشتری از این سفر معنوی، دائم به اصالت ارزشهای انسانی و معنویات، با اعمال زیارت اهل قبور و ذکر و دعا مأنوس شویم، اما انگار این مسیر معکوس بود.
البته این بخشی از رفتارهایی بود که من میتوانستم ببینم که البته همه آنها بد و منفی نبود، گاها رفتارهای محبتآمیزی از پخش نقلونبات تا کمک به معلولین انجام میشد. ولی غالب رفتارها از نوع عجلهای و زرنگبازی و در نظر نگرفتن حریم شخص افراد با ایجاد بینظمی بود.
فکر میکنم که اگر کسی بخواهد در باب توسعه این کشور از هر لحاظ مطالعه بهتری داشته باشد، یکی از راههای آن مسافرت دست جمعی با بخشی از جامعه است.
دیدن رفتار های که هنوز مقدمه توسعه یافتگی است و شناخت قدم اول که گذاشتن درست اولین خشت بنای این مسیر است و ایجاد مسئولیت اجتماعی برای سازمان هایی که می توانند این مسیر را همواره تر نمایند.
لینک کوتاه شده مطلب:https://goo.gl/5sCo3M
حسن جان
مطالعهی مطلبی از زبان دوستی ارزشمند و دغدغهمند بسیار لذتبخش و آموزنده بود.
پاسخ برخی از سؤالاتی که پرسیدهای در کتاب «ما ایرانیان» دکتر مقصود فراستخواه منعکس شدهاست. امیدوارم با مطالعۀ آن این چراغ هم برایت روشن شود.
با مهر
یاور
سلام یاور با مهر
مطالعه یاداشت های عمیق شما برای من همیشه آموزنده است، فکر می کنم که اکثر راههای که ما برای پیشرفت فردی، شغلی، ذهنی، انتخاب کرده ایم به ناچار از مسیر توسعه کشور امکان پذیر است. بدون پیمودن چنین مسیری یشتر پیشرفت ها از جنس طنز خواهد بود.
سلام و درود به شما
بنظرم مي توان بخشي از رفتار افتاب پرستي اشخاص را ناشي از زدن نقابي زيبا بر سيرت دانست.
بدين مفهوم كه شخص مفيد بودن و زيبايي گفت و گو را مي شنود يا مي بيند و تمايل مي يابد كه انرا بياموزد ولي به جاي يادگيري تنها رفتارهاي سطحي اي كه در شخصي كه گفت و گو اموخته و در روندي مفيدترش مي نمايد، را كپي و اجرا مي كند. حال در زماني كه محيط فشاري بيش بر او مي اورد بدليل عدم عميق بودن اموخته هاي او، به محيط سريع عكس العمل مي دهد.
* بنظرم مي توان اكثر مدل ها را به جاي گفت و گو به كار برد؛ مانند من شخصي فرهيخته ام، من عالمم و … .
سبز و كامروا باشيد.