حال و هوای عجیبی دارد ،باغ فین کاشان برای سومین بار است که به این باغ می روم و هر بار هم در تابستان گرم مجبور بروم که معمولا گرمای خشک و آزاد دهنده دارد ،وقتی وارد باغ می شوی محوطه بسیار زیبای دارد از آب نما و استخر ها گرفته تا طاق ضربی و حجره و حوض های سر صحن و درختان کهن سال ،ولی باز دل آدم می گیرد احساس خفگی دست می هد ،نمی دانم شاید به این دلیل که این باغ زیبا شاهد مرگ بزرگ مردی بود که فریاد را در کام خود را فرو خورد تا فریادش نشانه ترسش نباشد ،بسیار سخت است که مرگ خود را به دست خود رقم بزنی و وقتی قحط الرجال در مملکت بیداد می کند ،دلم گرفت و برای لحظاتی به درخت کهن سالی تکیه دادم و گوش خود را بر درخت نهادم شاید بتوانم کمی به درد دل درخت گوش کنم ،درختی که شاهد مرگ عزیری بود که مادر عالم دیگر از و نزایید ، ناله درخت برایم هم تسکین وهم رنج هم غم بود .- مرداد 1395 – کاشان