جوناتان سویفت سیصد سال پیش گفته است “کشاورزی که بتواند یک بذر را به دو دانه تبدیل کند بیش از فیلسوفان نظریه پرداز به بشر خدمت کرده است “
پی نوشت اول : یکی از دوستانم با افتخار از اینکه در دانشگاه قبول شده ،ولی نرفته است زیرا دانشگاه را عین مدرک گرایی می داند و ترجیح می دهد، خودش گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و به قولی با مطالعه آزاد به همان جای برسد که یک داشنجوی پیام نور و یا دانشگاه آزاد و یا دانشگاه ملی ، رسیده است ،بار ها با هم بحث کردیم که درست است ،امروزه به دلیل افزایش فارغ التحصیلان ،و کمبود کار برای خیل عظیمی از دانشجویان بی مهارت، تبدیل به یک معضل ملی شده است ، ولی کسی هم با خواندن 4 کتاب خود شناسی و روانشناسی نمی تواند معلم توسعه مهارتهای فردی شود ،درست است امروزه در شبکه های اجتماعی همه مدعیان آموزش و پرورش مهارت های فردی شده اند، و در هر پیام چنان از منبر وعظ خود سر می دهند که باید دانشمندان حوزهای علوم و تحقیقات دانشگاهای خارجی در نزد ایشان لنگ بیاندازند (منظور کلماتی که مفهوم پردازی نمی شود و بیشتر از جنس انگیزشی هستند ) و قرار نیست در داخل این مملکت که مدیر کارخانه و یا مدیر کار آفرین که با هزار معضل دست و پنجه نرم می کند بتواند با چهار کلمه قلمبه و سلمبه کلیه بدهی هایش را تسویه نماید و کارمند های راضی و کارگران خوشحال تحویل جامعه نماید، که اگر این بشود باید به پای آن مدیر بوسه زد، من که هنوز از خواندن یک کتاب پانصد صفحه ای عاجز هستم و با ژست های خاص پوششی داد سخن از مشاوره و توسعه مهارتهای فروش و توسعه مهارتهای فردی می زنم کجا ؟ کسی که حتی یکبار در زندگی تلاش درست و حسابی نکرده و از زیر کار آفرینی در رفته چطور می شود امروز بتواند در نقش یک مشاور آگاه و توانمند به منزله ظهور برسد ،و بتواند نقطه امیدی را در دل صاحب کسب و کار روشن نماید ،البته دوستم از دست من هم ناراحت و هم عصبانی شد ،که چون تو درس خواندی فکر می کنی همه چیز دان هستی ،اما این مقایسه درست نبود، زیرا من 15 سال تمام در رده های و پست های مختلف مشغول به کار شدم و مفاهیم را در دل دستگاهای تولید و نشست و برخاست های اپراتوری یاد گرفتم و می دانم که کجا باید به توان علمی تکیه کرد و کجا به تجربه و حس درونی ،البته با درصدی از خطا ،کسی که تا پاسی از صبح هنوز در رختخواب است و عصرها به جای نوشتن 4 مطلب به درد بخور در گروه های مجازی هی برای همدیگر گل و عکس فدات شوم می فرستد ،اگر خودش هم بخواهد نمی تواند در جایگاه رفیعی قرار بگیرد ،که به این صنعت مریض و تب دار ،ایده بدهد ، ما باید خود را تربیت ذهنی و روانی کنیم تا بتوانیم منابع ساز باشیم و دارای روحیه بازتابنده در عصر جدید و انسان ساز زیرا این صنعت و این سیستم کار آفرین چرتی نمی خواهد ،این سیستم یک کارشناس پر حرف نمی خواهد، این سیستم یک فرد عاشق به کار و توسعه و مطالعه می خواهد، زیرا دم زدن و نقد کردن و قایم شدن در پشت کتاب های رابینز و آلبرت محرابیان و کاتلر نمی تواند جثه ناجور و بد قواره شما را از دیده ها پنهان کند، برای اینکه بتوانی در کنار صنعت بمانی باید صبح ها زودتر و شب ها هم دیرتر از همکارانت قرار بگیری ،مطالعه ،نوشتن ،کار کردن و سرو کله زدن میتواند تو را رویین تن نماید ،والا نشستن و دم زدن از تغییرات را هر کسی، با کمی آب و تاب بلد است و اصل هنر جلوه نمایی در کار و تلاش صنعت است ، و صد البته منکر کسانی که واقعا می تواند مشاوره بدهند نیستم ،کسی که حداقل در شبانه روز 5 ساعت مطالعه دارد ،کسی که صاحب ایده و سبک است ،کسی که می تواند از صفر تا صد پروژه را رهبری نماید .و خود این فرد باید سخت از دیگران کار کند بیاموزد . تلاش جهت فهماندن موضوع به مخاطب خود نماید به شرطی که قبلا تمرین کرده حالا عصاره تجربیاتش در ظرف علمی به مدیر خسته کار آفرین با هزار دغدغه و گرفتاری تقدیم می کند . تا شاید ره گشایی زندگی چند صد نفری باشیم ،که چشم امیدشان به دست های مدیرشان و چرخ های این صنعت گره خورده است .
جناب کشاورز عزیز
به نظرم:
۱- یکی از دلایل اختلاف نظرهایی که در زمینه تحصیل در دانشگاه یا مطالعه کتابهای خودآموز به وجود می آید می تواند ناشی از اختلاف در مدلهای ذهنی و اهداف افراد باشد. دوستی دارم که در زمان دانشجویی من به من می گفت وقت خودت را در دانشگاه هدر می دهی و آنجا چیزی یاد نمی دهند. خودش با مطالعه کتابهای آزاد به کسب مهارت می پرداخت و امروز دیپلمه ای است که به نان و نوای خوبی هم رسیده است. امروز هم من از راهی که رفته ام راضی هستم و هم ایشان چون هرکدام اهداف خاص خودمان را در سر داشتیم.
۲- شاید در دانشگاههای ما خیلی مباحث باز نشوند و به قولی ضعف زیاد داشته باشند ولی به هر حال مباحث آزاد نمی توانند جایگزین مباحث کلاسیک دانشگاهی شوند و بالعکس. به عنوان مثال هنگامی که در بعضی از دوره های مرکز آموزش بازرگانی حضور پیدا کردم، دیدم دوره های کاربردی خوبی در آنجا برگزار می شود ولی برای درک دلیل بسیاری از مباحث، لازم است فرد از مباحث کلاسیک و پایه اطلاع داشته باشد. درواقع دانش کلاسیک و کاربردی (یا تجربه) مکمل یکدیگر هستند.
۳- و اما درباره خودخوانده استادهایی که با سوء استفاده از علاقه مردم به بعضی امور دانش ناقصشان را با اطلاعات آشفته و گاها اشتباه در می آمیزند و به مردم بینوا مشاوره می دهند گفتی و کردی کبابم
موفق باشید
سلام سید جان
من هم در این خصوص باز اصرار به داشتن حداقل مبنای های برای ایجاد چارچوب های ذهنی درست را دارم ،مگر کسی دارای استثنا ء باشد و یا مربی خوبی داشته باشد که در فضای ایران با خواندن چند کتاب بتواند نگاه عمیقی را ترویج دهد؟