چرا نیرو های فروش دچار یاس می گردنند
این مطلب در پاسخ به تمرین درسی از سایت متمم می باشد با عنوان “چرا انگیزش و سخنرانی انگیزشی جایگاه ویژه در آموزش نیرو های فروش دارد “
در این مطلب مهمترین دلایل به شرح ذیل بیان شده است :
1-کار فروش بسیار سخت و انرژی بر است :
با توجه به فضای حاکم در ایران و نوع نگاه به فروشنده و ویزیتورهای شرکت می توان با نگاهی به درصد تقاضا های روزنامه ها و نیازمندی ها در ستون جذب نیرو فهمید که علاوه بر جذب نیروی کار آمد ،نرخ جابه جایی هم در این نیروها زیاد است و از طرفی شرکت ها به دلیل نداشتن واحد آموزشی موثر برای این دسته از افراد منجر به خروج نیروها و بی انگیزگی در کار فروش می شود . علیرغم جملات زرد کتاب های فروش که مهمترین نیروها در سازمان را نیرو های صف و یا فروشنده می دانند حتی از دادن لباس و کفش و آرم واحد به این دسته خودداری می نمایند و خود باعث می گردد که بعد از مدتی فروشنده علاوه بر سختی کار بیرون با بی توجهی مسئولین هم مواجه شود .
2-شنیدن پاسخ منفی :
با توجه به رکود اقتصادی حاکم در بازار ایران علیرغم نپذیرفتن دولتمردان ،افزایش آمار چک های برگشتی و بسته شدن تعداد واحد های تجاری فعال می تواند به عنوان یک شاخص پس نگر دیده شود ،سختی فروشندگان در این دوران دو چندان است به طوریکه میزان زیادی استهلاک و اصصحکاک بیرونی را باید تحمل نمایند ،حال اگر مدیران فروش به جای دادان انگیزه به نیروها (در اکثر مواقع مدیران فروش اعتقاد دارند این آموزش ها متخصص خودشان است و دادن آموزش به فروشندگان بیشتر موجب پر رویی و لوس شدن نیرو می گردد ) کمتر به نگاه والدانه و دستور مابانه برخورد نمایند . روزهای شنیدن نه از مشتری که محصول قبلی را هنوز نفروخته است کمی دردناک است .
3-فروش نیاز به عزت نفس بالایی دارد :
این روزها روزهای کسب امتیاز از طرف مشتری است ،چانه زنی نه به عنوان یک هنر بلکه ورد زبان هر خریدار شده است و گاهی هم جهت اذیت و آزار فروشنده که شده متلک های از این جنس صحبت ها می شود از طرفی فروشنده که نیاز به کسب اعتبار مشتری و حفظ رابطه دارد ،تحمل می کند و به آرامی لبخند می زند ،اما در درونش و دنیای درونی خودش غوغایی به پا است و دائم باید صدای درونی خود را خفه کند که مبادا مشتری از اخم و تخم اش به چیزی پی ببرد و با شوخی از این مسئله عبور می کند ،انتقاد از محصول به همان اندازه که انتقاد به شخصیت طرف است فشار وارد کرده و گاهی این همبستگی چندان زیاد است که نیروی فروش هر روز مستهلک تر می گردد.
4- نیروهای فروش در خیلی از زمان ها نمی تواند خودش باشد :
می گویند نیرو های فروش باید بازیگر باشند هم بتواند با غم مشتری غم خود را نشان دهند و هم با شادی مشتری چهره شاد خود را حفظ نمایند ،خیلی وقتها اینقدر این ماسک ها و نقش ها با هم آمیخته می شود که خود فروشنده به درد بی درمان دچار می شود هویت خود را صد پاره می بیند و نمی تواند سیر منطقی از هویت و شخصیت اصلی خود را در این هزار توی مشتریان پیدا کند و آسیب های آن کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس است ،در این میان هم اگر مدیری نا صوابی داشته باشد به جای تفکر سیستمی و بیان درست مسئله بیشتر نقش نقادانه خود را همچو شلاقی بر پشت این انسان ها می تازاند .
5-این قشر از جامعه جز کارگران احساسی ( Emotional Labor) طبقه بندی می شوند ،یعنی کارکرد اصلی شان حفظ رابطه با مشتری و اولویت اصلی شان حفظ چهره مطلوب از خود است ،امروزه که نقش اخلاق کمی کم رنگ شده است و به راحتی مشتریان برای خالی کردن شانه خود از فروش برخی از محصولات دائم غر می زنن