شما گام اول یادگیری را چه میدانید؟ آیا با خواندن یک مطلب جدید، ما یاد می گیرم ؟ آیا با گوش دادن به یک فایل صوتی دانش واطلاعات ما نسبت به قبل افزایش پیدا میکند ؟ آیا بانشست و برخاست کردن با مدیران رده بالا سازمانی ما افراد با تجربه تری میشوم؟
یادگیری به معنی افزایش اثر بخشی من نسبت به قبل از دریافت اطلاعات یابه زبان دیگر حالمان بهتر می شود و کمتر انرژی نسبت به قبل برای انجام آن کار خرج می کنیم.
کمی بیایم با خودمان صادقانه فکر کنیم، به روند های تصمیم گیری در هفته گذشته، ماه، سال های گذشته کمی فکر کنیم، چقدر از این تصمیم ها رضایت داریم، آیا گذشت زمان و افزایش سن تقویمی از ما افراد با تجربه تری ساخته است، یا احساس خرفتی بیشتری داریم؟
احساس خرفتی(می توان استرس بیشتر، اعتماد به نفس کمتر، نگرانی و ابهام بیشتر ترجمه شود)
یکی از مسائلی که در زندگی شخصی و کاری باید به آن فکر کنیم، میزان یادگیری ما و سطح یادگیری ما نسبت به گذشته است، همانطور که سن تقویمی ما بالا میرود، قاعدتا میزان یادگیری ما هم باید افزایش پیدا کند.
بیایم کمی روی مصداق های بیشتری فکر کنیم :
حمید سرپرست فروش در یک شرکت مواد غذایی است، تقریبا 10 سال سابقه فروشندگی دارد، در روزهای اول از فروشندگی شروع کرد و بعد از طی کردن پله های ترقی، به رشد قابل قبولی رسید، این یکی دو سال آخر برای ادامه تحصیل اقدام کرده، اما با وجود افزایش اطلاعات در حوزه کاریش احساس عجز و عزت نفس اول از روزهای ابتدایی خیلی کمتر شده است، در جمع دانشجویان و اساتید احساس ناتوانی و عجز میکند، دیروز سارا یکی از دانشجویان مقاله ای در خصوص روشهای فروش در شرکت موفق در جهان ارائه داد، حمید که این حرف ها را تازه می شنید، احساس می کرد که با و جود داشتن 10 سال تجربه فروش چیزی نمی داند، از این احساس کلافه شده بود، از طرفی مدیر فروش در اکثر مواقع با تعریف و تمجید از ایشان همیشه توانمندی ایشان را در امر سرپرستی به دیگران گوشزد میکرد. از این شرایط حالش به هم می خورد، خود از قبل کمتر دوست میداشت.اما چرا یادگیری اینقدر رنج آور شده است؟ آیا اسم این را یادگیری بنمامیم ؟ یا فقط جذب ساده اطلاعات پیش پا افتاده و یا اضافی ؟
ما بارها در زندگی شخصی و کاری پیش آمده، که نسبت به خودمان احساس رشد نداریم، احساس ماندن در یک مقطع و یا گیر کردن در یک حلقه بسته آزار دهنده بوده است .
ممکن است ما در این مواقع، با خرید چند کتاب وخواندن آنها، خرید یک لپ تاپ و دانلود چند کتاب و یا درد دل کردن با یک فرد به نظر دانا تر، این مسئله را تا حدی مرتفع کنیم و در جمع هم سعی کنیم کمی از اهمیت مطالعه و کتاب خوانی بگویم.
اما آنچه مهم است، آیا با این کارها می توانیم سطح یادگیری خود را افزایش دهیم و میزان خروجی خودمان را نسبت به ورودی افزایش دهیم به نظر من خیر.
اگر هم این اتفاق بیفتد در سطح نازلی اتفاق می افتد، یعنی شبه یاد گیری که بیشتر اضافه شدن چندین کلمه بیشتر و یا کمتر به دایره لغت ذهنی ما است.
اما برای یادگیری چه اتفاقی باید بیفتد، که واقعا این حادثه به خوبی در سطح ذهنی و رفتاری و احساسی ثمر بخش باشد.
ابتدا باید با خود صادق باشیم، ببینیم از وضعیت خود در حال حاضر رضایت داریم، آیا در طی روز اتفاق افتاده که برای چندین بار این سوال را از خود بپرسیم، که من برای بهتر شدن وضعیت خودم نیاز به ارتقاء دارم؟
دوم بررسی کنیم که وضیعت دریافتهایمان( مالی- معنوی- دانشی- نگرشی) با سطح انتظارتمان چقدر فاصله دارد، چقدر این فاصله آزار دهنده و مهم است ؟ کسی که هر روز با خود میگوید این هم بگذرد، یا اینجا ایران است؟ یا ای بابا سخت نگیر برادر . با گفتگو های درونی از این دست به جای نمی رسیم، بهتر است خودمان را اذیت نکنیم و به زندگی عادی خودمان بر گردیم، نه موجب آزار خودمان و نه آزار دیگران شویم و از داشتن شرایط فعلی مان لذت ببریم .
اگر بعد از جمع بندی به این نتبجه رسیدم ،که نیاز به بازنگری جدی داریم وحاضر به پرداخت هزینه آن هستیم، می توانیم بگویم گام اول یادگیری آغاز شده است.
لینک کوتاه شده مطلب: https://goo.gl/w3EdFh