این روزها تب رکود بازار در اقتصاد صنعت پخش بالا رفته است، اکثر فعالان در این صنعت در خصوص فروش و عرضه محصولات به سختی زیادی افتاده اند، کمبود نقدینگی از یک طرف و افزایش هزینه های حقوق و دستمزد ، از طرف دیگر ،روح سازمان ها و شرکت ها را توتون کرده است، دست و پنجه نرم کردن با انواع مسائل مالیاتی، زیر فروشی، کمبود نیروی متخصص، عدم مهارت های لازم در برخورد حل و فصل مذاکرات ناتمام با گروهای ذینفع، نرخ پایین مشارکت در بخش صنعت توزیع و افزایش موج فروشگاههای زنجیره ای همواره تخفیف و جاری کردن این استراتژی در سایر فروشگاه ها ی شهر، به شدت گلوی صنعت پخش را فشار داده می دهد.
صنعت پخش، متاسفانه نتوانست با روند های جاری اقتصاد خود را تطبیق دهد و مثل کسی است، که یقه اش در دست یک دیوانه زنجیره ای و پاهایش در گل مانده، تقلا میکند که خود را نجات دهد، از طرفی رشد شتابان تکنولوژی در سال های اخیر ، باعث و اماندگی بیشتر شرکت ها و سازمان پخش ایرانی در رسیدن به قطار توسعه شده است.
وجود بازار های خاکستری (فروش محصولات با قیمت پایین تر از قیمت شرکت)، بازار دلالی و واسطه گری و اقتصاد بی رونق، حال همه ما را خراب کرده است، شرکت های پخش وامانده گان و میراث دار صنعتی خسته است، که نتوانست بر موج سوار شود، امروز دیگر شوکت و جلالی از آنها باقی نماده؛ رشد سرمایه گذاری در صنعت دیجیتال و مارکت های دیجیتالی از علی بابا، های وب، آواتک تا سرمایه گذاری بانک ملت و ملی در این نوع حوزه ها، حاکی از تحولی بزرگ در بازار های مالی در آینده نزدیک خواهد بود .
شرکت های پخش راه تکامل را هنوز طی نکرده اند، هنوز درگیر مفاهیمی از جنس فروش، تولید، بازار یابی و معرفی محصولات در سطح قرن های 18 هستند، بیشترین شکایت مشتریان عدم پاسخگویی شرکتها، برگشت محصولات و هزینه مرجوعی ها است،که هنوز پاسخ شفافی نتوانسته اند از این سازمان ها دریافت کنند، از طرفی به علت زیان ده بودن شرکت های پخشبه دلیل مارژین پایین و و ساختار های بزرگ ناکارآمد و یا ساختار های بدون مزیت رقابتی، با مانده مطالبات بالا، همچنان رابطه سازمان ها با مشتریان شتر، گاو، پلنگ هستند.
امروز آموزش بازار یابی تبدیل به آموزش ارتباط بامشتری شده، زبان بدن دکان بازار مشاورین بی مایه ایست، که تنها تبدیل شعار ها و حرف های رتوریک شده، در اکثر مواقع دانشجویان دکترای هستند، که عاجز از فعالیت در یک شرکت و یا سازمان بوده اند و تنها شغل شریف تدریس و روخوانی از کتاب ها برای دانشجویان و فروشنده گان خسته حال تبدیل شده اند..
امروز در صنعت دیجیتال، پدیده حباب دات کام و کپی راتینگ ها در حال اوج رشد خود هستند، شرکت ها سرمایه خود را از سطح تبلیغات بیلیوردی و بصری در اماکن و معابر عمومی بر روی شبکه های اجتماعی و سایت های خود انتقال می دهند و نقش بازاریاب و فروشنده در حال تبدیل به استراتژیست محتوا شده، که چطور مشتری را در قیف فروش هدایت کنیم.
امروز تعریف بازاریاب و فروشنده دیگر رنگ خود را باخته و به جای پوشیدن کت و شلوار و زبان چرب ونرم و دایره لغت مشتری سرور ما است، تبدیل به کپی رایتینگ های شده اند، که با یک محتوا یک کانال و کانکشن خوب توانسته رتبه اول گوگل را به خود اختصاص دهد، به جای هاج و واج ماندن در دوران رکود و به دنبال پاسخ های سرسری، به رفتار شناسایی مشتریان به صورت آنلاین پرداخته و در همان لحظه با تغییر پروموشن و تبلیغات رفتار مشتریان را هدایت کرده و پاسخ آن هم دریافت می کند.
امروز سازمان های فروش دیگر فرصتی برای شناسایی نواقص خود ندارند، زیرا فرصتی برای جبران باقی نمانده است، تنها میتوان به تغییر ساختار خود به سمت انعطاف پذیری بیشتر به سمت مشتری تغییر شکل بدهند،که از کمترین آسیب برخوردار شوند.
امروز فروش بر خط یک نیاز مبرم برای شرکت های پخش است ، میزان فروش دیجی کالا برابری می کند، با شرکت های بزرگ پخش و توزیع ولی در عوض هزینه های آنها یک پنجم شرکت های توزیع و پخش می باشد.
همچنین، سازمان های پخش امروز در حوزه بر خط (دیجیتال ) باید به رقابت با هم بپردازند، نه در شلف مغازه داران، خریدارن قبل از دیدن محصول در شلف فروشگاه های زنجیره ای در داخل تصاویر اینستاگرام خودمی چرخند، لذت خرید خود را تبدیل به لذت دیدن تصاویر کرده اند.
برای همراه شدن با این کاروانِ تحول بازاریابی، نه تنها نیازمند توشه و آذوقه هستیم، بلکه نیازمند مهارتی خاص هستیم که ما را به عنوان یکی از اعضای این کاروان بپذیرند.
لینک کوتاه شده مطلب : https://goo.gl/twNBF7