تابه حال به موقعیتی فکر کرده اید که از بودن در آن احساس انزجار کرده باشید و به دلیل ناتوانی در تصمیم گیری جهت برون رفت از این مشکل دائم نق زده باشید واز همه بدتر اینکه کسی هم حرف ها ی شما را درک نکند و زمانی که همه دغدغه شغل دارند و از نبود آب باریکه برای گذران زندگی گلایه دارند ،تو از داشتن شغلت ناراضی باشی ، هر روز که مجبوری به سرکار بروی کلی با غرولند ،و هر بار با شخصیت دو گانه خودت روبه رو بشوی که تو دبگر چرا؟ و تو با کمی بغض با خودت حرف بزنی و به خودت بگویی که حالا بعد از چندین سال سابقه کار و کلی زمان و انرژی صرف کردن در این راه چه انتظاری از من داری ؟ بخصوص وقتی که این همه رسانه از نبود شغل برای جوانان گلایه دارند و از طرفی مسائل خانواده و زندگی تو رابرای درآمد زایی در آن شرایط نیاز فرا می خواند . خب تو هر روز خودت را مستهلک تر میکنی و در دو جهبه می جنگی ، یکی خودت(من برتر )و دیگری شغلی که دوست نداری،از کیسه عزت نفس ات هرروز خرج می کنی ولی چیزی او اضافه نمیکنی ،
به راستی چرا ناتوانیم ؟
فقط کافی است نق و نوق های خودت را در طول روز بشماری و یاداشت کنی ، حتی زمانی که این احساس را هم داشتی یاداشت کنی ،که البته این مورد به عنوان برنامه روزانه من هم است ، ابن کار باعث می شود تعداد واحد های که روزانه از کیسه عزت نفس ات کم می کنی، رو داشته باشی و زودتر دراین مقوله تراز منفی خودت را متوجه شوی ، این یک ردپای قوی برای شناسایی تصمیم های است که در آینده نه چندان دور خواهی گرفت و بهترین شاهد برای ترسیم مسیر زندگی اتدر خط سیر آینده .
این مسئله را می توان به هزار تکنیک روش توضیح داد، از پایین بودن عزت نفس تا روحیه محافظ کاری و یا نداشتن قدرت تصمیم گیری و … اما یکی از نکاتی که می توان به انواع تحلیل ها اضافه کرد ،مطالعه پیش نویس های دروان کودکی ما است چیزی که اریک برن از آن به عنوان جعبه سیاه زندگی نام می برد ، برای کشف مسیر انتخاب هاب هر روزه ما در زندگی و دلیل این انتخاب ها با وجودی که دانش ما افزایش می یابد ، عملکردمان همچنان در سطح پایینی باقی می ماند ؛یعنی انگار کوک شده ایم که مسیر از پیش تعین شده را علیرغم میل باطنی برویم در دوران کودکی تحت تاثیر تعلیم و تربیت پدرو مادر و جبر آموزهای آنها قرار می گیریم و ناخود آگاه پیش نویس های زندگی خود را انتخاب می کنیم و بعد بر اساس آن تصمیم های مربوط به زندگی خود را می گیریم. بدون اینکه متوجه باشیم که چرا این تصمیمها را گرفته ایم ،علیرغم اینکه توضیح مختصری برای آن نیز سر هم می کنیم ، پیش نویس ها مثل بیماری ،شروع ،دوره و سرانجامی دارند.
“طبق گفته ارسطو یک تراژی خوب دارای سه بخش است: پیش درآمد ،نقطه اوج ،مصیبت پایانی. اگر بخواهیم افسردگی را که با خودکشی پایان می رسد را مثال بزنیم ،پیش درآمد در زندگی شخص کودکی است ، بازیگر اصلی او و والدینش می باشند و نقطه اوج پیش درآمد ،دوره ای در بزرگسالی است که طی آن فرد در برابر پیش نویس تلاش و تقلا می کند و با رسیدن به میزانی از شادمانی ،ازسرنوشت خود یا فاجعه فرار می کند.با این حال ،نقطه اوج موقعیت ناپایداری است و نزاع بین دو نیرو را به نمایش می گذارد.پیش نویش تمایل به خود تخریبی ومیل به اجتناب از فاجعه دارد و در نقطه اوج در یک رابطه شاد و یا در دوره ای ازموفقیت یه طور ناگهانی تبدیل به فاجعه می شود. وقتی فردمبارزه اش عیله پیش نویس راکمترمی کند و سرنوشت بازی را در دست او می سپارد ، افسردگی غلبه می کند و نا امیدی مسلط می شود و فرد خودکشی می کند”(+)
جواب سوال بالا می توان در کتاب پیش نویس های زندگی،در تحلیل رفتار متقابل خواندولذت برد، از کشف دوباره لایه های پنهان ذهن در ناتوانی آموخته شده و الگوهای نابخردانه پیش بینی پذیر به هیجان آمد .
جملههای سادهی نسیم و آب و جویبار
فعل لازم نفس کشیدن گیاه
اسم جامد ستاره، سنگ
اشتقاق برگ از درخت
و آنچه زین قِبَل سؤالهاست؛
در بر ادیبِ دهر و مکتب حقایقش
بیش و کم شنیدهایم و خواندهایم
نکتههایی آشناست.
لیک هیچ کس به ما نگفت
مرجع ضمیر زندگی کجاست؟»
(شفیعی کدکنی)
لینک کوتاه شده : https://goo.gl/MuHrol