مریم جان امروز همه از تو نوشتهاند، فضای مجازی پر از نالهها و ضجهها و خاطرات تو است اینکه چه بودی و چه کردی و چه شدی
من خیلی تو را نمیشناسم، نه گذشته تو را میتوانم بازگو کنم و نه درجه افتخاراتت در دانشگاه استنفورد و مدلهای کسب افتخار ریاضیات، اما این را می دانم که نوشتن از کسی که ۴ سال با یک بیماری جنگید و خم به ابروی خود نیاورد بسیار سخت و طلاقت فرسا است برای نسل ماهایی که با صدای تند همکارانمان برآشفته میشویم و گلو خود را باد میکنیم، برای ما هایی که تنها غم مان افتادن و سفید شدن تار موهایمان است، برای ماهایی که در فضای های مجازی به دنبال مطلب و یا عکس و یا دست نوشته تحریف شدهای هستیم که با فوروارد کردن آن درجه عقلانیت و یا درایت و یا طنز گونه خود را به رخ بکشیم ، نمیدانم که مدل ذهنیات چه بوده، نمیدانم که چه کتابهایی را خواندهای و نمیدانم که شخصیتهای بزرگی که در زندگی ات برایت الگو بودهاند، و نمیدانم که برای این همه تأثیر گذاری چه مشقتهایی را از سر گذراندهای و از چه لذتهای منصرف شدهای.
اما میدانم که نسل امروزمان نیاز مند تمرین شجاعت و جسارت است نیازمند باز نگری در افکار و باورهایمان داریم، اما بیشتر از اینکه تو را بشناسیم و در زندگیات موریانه وار مکاشفه کنیم، نیازمند شناخت ارزشهای است که ما را به دنیای بهتر تو وصل کنند و البته جنس آن بسیار متفاوت از ارزشهای است که هر روز با آن معامله میکنیم و روزگارمان را سر میکنیم. امیدوارم که بتوانیم کمی از عمق نگاه تو را در یابیم وبرای جامعه انسانی که به زور و وحشت وتهدید روز خود را شب می نماید و شب خود را سیاه تر می نماید ،پیام آور صلح هم باشیم و چه مردان و زنانی که در همین مرز و بوم بدون اینکه نام و نشانی داشته باشند و تصویرشان در صفحه اول گوگل با صدها فالور و یقه چاک باشد ، با سادگی و ساده زیستن اما عمیق زیستن، ریشه پیام صلح و دوستی را هر روز آبیاری میکنند.
مریم جان برایمان دعا کن.