این مطالب : به عنوان تمرین سوالات مربوط به مدل ارتباطات بین فردی و نوع ارتباطات بین فردی در سایت متمم است .
پیش نوشت یک : چند وقت پیش یکی از همکاران نزد من آمد و از بد شدن روزگار و محیط نامساعد کاری گلایه داشت که همکاران به شدت ظاهر بین و مذور شده اند ،حرف های دیروزشان با حرف های امروزشان متفاوت است و دیگر مثل سابق قابل اعتماد نیستند ،و هرکس به فکر دسته نمودن بیل خودش است . من هم سعی کردم بیشتر شنونده باشم و برای تخلیه روانی فرد از مدل (HPC) که نوعی همدری با نوازش عاطفی است ،برخورد کنم ،اما چرا واقعا ما فکر می کنم محیط کار نسبت به چند سال قبل دارای سیاسی کاری بیشتر ،لابی گری ،و زیر آب زنی بیشتری است ،آیا واقعا به دلیل محیط آن است؟ یا به دلیل کم شدن مهارت های ارتباطی ما ؟ یا به دلیل نوع جهان بینی ما ؟ونوع انتظار خودمان از دیگران است ؟ کدامیک می تواند درست باشد .
در اویل خدمتتم در شرکت از یکی از همکاران می گفت که خوب حواستت را جمع کن اینجا همه همکار هستند ،سعی کن خیلی در مورد مسائل زندگی ات چیزی ندادند .من در اویل بیشتر به نگاه فاشیستی به این موضوع داشتم ولی بعدها خودم هم در این زمینه دچار تعارض شدم که آیا واقعا ما نمی توانیم از بین همکارانمان با کسی صمیمی شویم و از ارتباط اجتماعی بالایی برخوردار شویم .
پیش نوشت 2 : تا اینکه امروز در متمم پروژه درس (6 مرحله ارتباط بین فردی ) و ارتباط اجتماعی با مدل پوست پیازی را خواندم و مفهوم جملات بالا را برایم کمی روان تر شد، وقتی ما در مراحل اولیه برخورد هستیم از خود افشایی کمی برخورداریم و به شرط خوش آمدن از شخصیت فعلی طرف مقابل ،سعی به بازگویی خود افشایی بیشتری می کنیم و این رابطه را به سمت رابطه صمیمی پیش می بریم ،گاهی در این مرحله دوست داریم سطح رابطه مان را عمیق تر کنیم ولی طرف مقابل این میزان سطح ارتباط را برای من تعریف کرده و افزایش اصرار از طرف من برای عمیق تر شدن رابطه با خود افشایی ، بیشتر می تواند این تصور را ایجاد کند ،که به احتمال زیاد طرف مقابل من آداب دان نیست و می خواهد بالجبار مرا وادار به رابطه بیشتری نماید.( تجاوز به حریم شخصی ) اینجا است که فرد سعی می کند با استفاده از رابطه و پیام های غیر کلامی ،کاهش خود افشایی داشته باشد و از طرفی رابطه فعلی را به سمت صمیمیت کمتر و برخورد کمتر پیش ببرد.
در اینجا اگر همکاری نتواند پیام طرف مقابل را درک کند ،باعث سوء برداشت و ناراحتی طرف مقابل می شود و رابطه عاطفی که قرار بود ه ایجاد گردد به سمت رابطه مبادله ای (رابطه هزینه- فایده ) پیش می رود و محیط هم اگر مساعد باشد روابط به سمت کناره کشی ،کنترل بر فرد ،مانع تراشی ،غر زدن ،عصبانیت ،زیرآب زدن و ناامن کردن محیط پیش می رود. در این حالت فرد اگر خود افشایی بیشتری نسبت به طرف مقابل شده باشد ،دچار تردید و ضعف می گردد که چرا اعتماد بی جا نموده است و هر لحظه ممکن است ،فکر نماید که امکان دارد همکار من از این مسئله علیه من سوء استفاده نماید و در نهایت بذر نهال نفرت را در شرکت بکارد .
حال پاسخ به این سوال بستگی به سطح سواد علمی و روانی فرد دارد. که آیا من خود م باعث ایجاد این حس و حال شده ام ؟ سهم خودم هم در این مسئله به خوبی می توانیم بفهمم و بدانم چقدر است ؟ یا به علت نقص سیستم ارتباطی ام است که نمی توانم با همکارانم ارتباط خوبی داشته باشم ؟
عمده ترین نوع ارتباط بین فردی در محیط کار بر اساس روابط مبادله ای است .یعنی در ازای کاری که می کنم چه چیزی را به دست می آورم و سهم روابط عاطفی کم رنگ تر است . و اگر ما نقطه سهم ارتباط خود را در یک طلف بین سهم ارتباط عاطفی و ارتباط مبادله ای به خوبی تشخیص دهیم دچار سوء تفاهم کمتری نسبت به زمانی هستیم که فکر میکنیم هر رابطه ای عمدتا از جنس روابط عاطفی باید باشد .
لینک کوتاه شده مطلب :https://goo.gl/ZeiRcO