این مطلب باهدف تأکید بر صریح صحبت کردن در مورد مسائل سازمان، خطاب به مدیران تصمیم گیر نوشتهشده است. جنس این مطلب از نوع ذکر تجربه در این نوع مشاورهها است.
در سالهای اخیر که از نزدیک شاهد جذب مشاوره ها برای سازمان های فروش بودم، اکثراً یا از منسوبین به افراد خاصی بودند که جذب ایشان در رابطه با رفع مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سازمان بوده است، و یا نور دیده مدیر عامل سازمان و نظرکرده او بودند، اما کمترین بهره از دانش مشاوره و مربی گری را در چنته داشتند.
اوایل، که آشناتر نبودم، بهمحض اینکه مشاوری از راه میرسید و از ما در خصوص حل مسائل سازمان نظر و پیشنهاد میخواست، با آبوتاب و حرص ولع به شمردن نقاط ضعف سازمان و مسائل پیش روی آن میکردم، چنانکه تا پاسی از شب و روزهای تعطیل هم برای کمک به تحلیل سازمان و کمک به مشاور، در سازمان میماندم.
در اکثر اوقات فایلهای بسیار زیبا و تحلیلهای بسیار ارزشمند تهیه میشد، ولی خروجی یا به عبارتی اثر گذاری آن روی سازمان بسیار پایین بود و کم کم به وادی فراموشی سپرده میشد.
بعدها در مراجعات بعدی که مشاورین سازمان مراجعه میکردند، این انرژی تحلیل میرفت و گاها به سمت نق ونوق پیش میرفت که بخش سیاه نمایی مسائل پیش روی سازمان، از ارائه راهکار بیشتر خود نمایی می کرد.
بعدها با خود فکر میکردم که چرا این برنامهها اجرایی نمیشود و یا کمتر اجرایی میشود. به مسائلی از قبیل نداشتن انگیزه منابع انسانی، اجرایی نبودن طرحها، نداشتن ابزار و امکانات برای اجرای آنها و … فکر میکردم.
تا اینکه به تجربه به این نکته رسیدم، که مدیران ارشد سازمانی، سهم بسزایی در موفقیت طرحهای تحول سازمانی دارند. این کار را با ایجاد محیط شاد و انگیزهبخش در زمان تغییرات، حمایت از افرادی که به دنبال تغییر هستند، ایجاد گروههای کاری و شرکت مؤثر در این گروه ها انجام می دهند.
اما چرا مشاورین سازمان، نقش این مدیران را کمرنگ و نقش مسائل داخلی و یا خارجی سازمان را پررنگتر نشان میدهند؟
مدیرعاملی که نه تیم داری بلد است، نه تیمارداری منابع انسانی، چگونه میتواند پیشرو در تغییرات، مرتفع کردن نقاط ضعف و بهبود عارضههای سازمانی خودش باشد.
ارزیابی اولیه مشاور سازمان از ساختار سیستم مدیریت میتواند نقشِ مؤثر و مهم مدیرعامل را در رفع عوارض سازمان بهتر مشخص نماید که بخشی از این ارزیابی های میتوان شامل موارد ذیل باشد:
1-ساختار حسابداری داخلی و مدیریت.
2- دانش مدیریت در ارتباط با بازاریابی درونی و بیرونی سازمان.
3-گزارشهای درخواستی و ارسالی به واحد مدیریت.
4-رابطه مدیریت ارشد سازمانی با زیر لایههای سازمان.
5- نوع الگوی مدیریت سازمان.
اما چرا برخی از مشاورین سازمانی، از بازگو کردن بدون پرده و صریح مشکلات سازمانی، که خود مدیر ارشد سازمان در ایجاد آنها نقش داشته کوتاهی میکنند؟
1-ترس از ادامه ندادن قرارداد با مشاور و یا کارشکنی در پرداخت حقالزحمه توسط مدیر ارشد سازمان.
2-نداشتن مهارت مشاور در بازگو کردن غیرمستقیم مسائل سازمان به مدیریت ارشد.
3-دانش زیاد و مهارت کم مشاور در انتقال تجربیات به گروه های ذینفع سازمان.
4-ترس از برداشت اشتباه و عجولانه تحلیل های خود در مسائل سازمان.
5- نداشتن اعتماد به نفس در مشاوره سازمان.
امیدوارم دیدن این ویدئو در اهمیت صریح صحبت کردن مسائل سازمان به مدیران ارشد سازمان، به عنوان سکانداران سازمان، و توسعه چشمانداز مشاوره سازمانی کمک نماید.
ویدئویی تأمل برانگیز برای متخصصین و مدیران. دکتر امیر ناظمی استادیار مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور به موضوع نقش فرهنگ در حرکت جوامع به سوی موفقیت یا شکست می پردازد.
لینک کوتاه شده مطلب:https://goo.gl/7Jk9RK