“زندگی اصیل را کسانی انجام می دهند که دوسرمایه دارند عقل در مسائل نظری و وجدان در مسائل علمی “(گوینده ناشناس )
پیش نوشت : این روزها بحث انتخابات داغ است ،همه از نامزدها ،رویدادها ،وقایع می گویند برخی می نالند از دادن رای قبلیشان که نا امید تر شده اند و برخی نگران تغییرات پیش رو در سطح اقتصاد و جامعه هستند ،انگار قرار نیست ما کمی برای خودمان بیاسایم و در زندگی مان غور کنیم ،که بدانیم چند چند هستیم با خودمان .
آنچه که فکر مرا این روزها به خود مشغول کرده ،حرکت ها و تحلیل ها و پیش بینی های است که کمتر از آینده نگری ما رنگ و بوی برده ،انگار در جبر تاریخی و جغرافیایی خودمان گیر کرده ایم ،هنوز این رئیس قبیله است که باید تصمیم بگیرد که به کجا کوچ کنیم و به چه کسی حمله کنیم و به چه مسائلی فکر کنیم ،انگار این رویداد های تاریخی است که ما را به ناگزیر برای مشروطه طلبی آماده می کند و انگار این وقایع و حوادث طبیعی است که برای ما داستان های شبانه و کلمات روزانه می سازد ،راستی اگر این ها نبود ما چه حرفی برای گفتن داشتیم و از بی حرفی احتمالا می مردیم ،شما خودتان قضاوت کنید چقدر در زندگی روزمره افرادی را می بینیم که به جای تحلیل رویدادها به روند ها توجه کنند،چقدر برنامه و فیلم و سخنرانی و درس و وبلاگ هستند که رعایت این نوع نگاه را بکند ،اصلا چرا راه دور می رویم چقدر خودمان را مقید به رعایت برنامه توسعه فردی خودمان می کنیم ،عزیزی که وقتی برای نوشتن در یک وبلاگ نمی گذارد و یا وقتی برای یک کامنت گذاری ساده نمی گذارد چطور از آینده خود حرف می زند و ساعت ها در این نرم افزار های OTT در حال ارسال پیام و شکلک است ،کمی بررسی دقیق تری به زندگی شخصی خودمان بیندازیم ببنیم کدامیک از رفتار های ما سهمی آینده نگری دارد سهم اقدامات نسبت به واکنش هایمان چقدر است ؟ انگار با آینده قهر هستیم و دوست نداریم چشممان به آینده باز شود زیرا نمی توانیم آن را درست بفهمیم و این نکته ای درد آور است برای ملتی که می خواهد در تعین سرنوشت خود دخیل باشند ،کسی که در روزمرگی خود فلج شده چگونه می تواند حتی یک تصمیم ساده قابل دفاع برای خود بگیرد .
دوست نداشتن آینده تبدیل به یک رفتار شده :
از سبد خرید هایمان گرفته تا میزان نمک و روغنی که در رژیم غذایی خود استفاده می کنیم ،رفتار های پَرخاشگرایانه مستقیم و غیر مستقیم با خودمان و با دیگران همه حاکی از دوست نداشتن آینده است ،نه نا امیدی به آینده، کسی که دچار ناامیدی شده یا خودکشی می کند و یا دچار افسردگی عمیق می شود که حتی در انجام ساده ترین اعمال خود رنجور است ،اما کسی که تا دیر وقت در بستر تحلیل های شبانه و یا ارسال جک و پیام های سطحی فعال است در ضمن کاسب خوبی هم است نمی تواند نا امید باشد .دانشجوی که برای خواندن یک کتاب به سراغ خلاصه آن می رود و کارمندی که از بد روزگار کارمند شده و هی نق و نوق می کند و حتی حاضر نیست یک کتاب در خصوص رشته حرفه ای خود بخواند نمی تواند نا امید نامید، بلکه ایشان آینده رادوست ندارد زیرا آینده را در امتداد گذشته می بیند و البته این رفتار هم شامل خود من می شود زیرا این یک طیف رفتاری است نه نقطه سیاه و سفید ماجرا اما ….
چرا ما آینده را دوست نداریم :
البته که علت های زیادی برای این مسئله می توان متصور شد و من هم جامعه شناس نیستم و می دانم برای تحلیل یک موضوع باید از زوایای مختلف نگاه شود ،ولی در حد فهم ام به بستر فرهنگی و تاریخی آن جامعه وزن بیشتری در تحلیل ها می دهم ،از دیدگاه خودم اگر در زمنیه چرایی دوست نداشتن آینده بگویم ،شامل:
1-تنبلی و کاهلی در فکر کردن و استفاده از خوراک فکری فست فودی .
2- پیش داروی در کنش و واکنش های اجتماعی بدون توجه به آثار آن در فرایند تفکر صحیح .
3-همرنگی با جماعت برای راحتی کار و فرار از پیدا کردن دلیل قانع کننده و موجه برای پذیرش مطلب
4-تقلید کورکورانه از وقایع و رخدادها و مسیر های موفقیت به ظاهر درست .
5-تعبد در پذیرش حرف و سخن وابسته دانسته اطلاعات فرد با جایگاه و مستند قدرت .
6-القا پذیری در خصوص رویداد های که زیاد تکرار می شوند و یا انرژی احساسی زیادی در آنها است
7. تعصب مقلدانه نه متفکرانه در خصوص مسائل شخصی و جمعی
8- تجربه نیدوختن از گذشته و تکرار اشتباهات رفتاری و احساسی
9- جدی نگرفتن زندگی ،به عنوان یک سرمایه برای آینده گان (رها کردن خود در مسیر زندگی از ما انسان های شاد تری نمی سازد بر عکس انسان های بی مسئولیت تر می سازد ).
دکتر سریع القلم در کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عصر قاجار به پدیده ایلل و نظام عشیره ای تاکید فراوانی داشته و می گوید که “تداوم نظام ایلی و عشیره ای در صحنه سیاسی ایران ،تحقق مفهوم دولت و ملت به معنای نوین آن به تاخیر انداخت “
چیزی که امروز در شبکه های اجتماعی می توانیم به وفور ببنیم و هر کس از یک قبیله و یا چند قبیله خود را تعریف می کند و ظاهرا تکنولوژی نیز در این زمینه نقش بسزایی داشته و به عنوان یک انتخاب گریز نا پذیر برای انسان ها شده است و اگر مواظب نباشیم با انتخاب قبیله ای نادرست می توانیم برای همیشه خود را آینده نگری محروم نمایم .
گاهی تنها کافی است برای رها شدن از شر این رفتار های تصنعی و مقلدانه ،قبیله خود را عوض کنیم تا بتوانیم نوع نگاه را عوض نمایم . آنوقت است که سهم رفتار های آینده نگرانه در حوزه تفکری ،سلامت ،شغلی ،توسعه مهارتهای فردی ،توسعه دانش و خرد جمعی می تواند نوید بخش انتخاب بهتری از آینده و سرنوشت خودمان باشد .
و بدانیم آنچه که سرنوشت یک ملت را تعیین می کند خصلتهای عامه مردم و اکثریت آنها است.
لینک کوتاه شده مطلب : https://goo.gl/pJxotb
آقای کشاورز بسیار عالی بود
با اجازه تون متن رو پرینت گرفتم تا سر فرصت مواردی که نوشتید رو برای خودم یکی یکی مصداق یابی کنم.
سپاس از دغدغه ی ارزشمندی که عنوان کردید.
سلام پوریا جان
شما لطف دارید ،مسئله و دغدغه ما ایرانی ها پذیرش واقعیت تلخی است که برای درمان شدن این بیماری باید بنوشیم و آن دارو همانند تیغ نقدی است که برای اصلاح ریشه های فکریمان بر خود تحمل کنیم و البته باید اول از خودمان شروع کنیم و من برای این شروع کردن این حرکت در میان دوستانم جشن خواهم گرفت .
مطالب خیلی خوب و قابل تاملی رو به اشتراک گذاشتید ممنونم