داستان، بازگوکننده پارادوکس رنج آور فروشندههایی است، که از به دلیل عدم یادگیری مهارتهای ارتباطی و کلامی و غیرکلامی فرصتهای خود رامی سوزانند و همیشه در طلبکاری از شغل خود باقی میمانند، زمان سوخته زیادی را دارند، و نه تنها قاب عکسشان در ذهنشان، سابقه فروشی است که کارگر وارانه یاد گرفتهاند، که این کوله بار رنجهای نه تنها مزیتی برای استخدام محسوب نمیشود بلکه در اکثر موارد باعث دفع سریع استخدام کننده شغل هم میشود. این روایت تلخ زمانی تلخی خود را بیشتر نمایان میسازد که با وجود منابع درسی چه در کتابها و چه در بستر اینترنت به صورت رایگان وجوددارد، اما یکی از دلایلی که دانش تبدیل به مهارت نمیشود نداشتن مربی و راهنما است، شاید در این زمینه هنوز نیازمندان استادانی و راهنمایانی هستند که واقعاً می توانند تجربیات را به همراه دانش عرضه کننده. البته باید بگویم که بازار سمینارهای شومن های انگیزشی و سلبربتی های کروات زده و خوش آب و رنگ زیاد شده است، شرکتهای بزرگ برای پز دادن، آموزش نیروهای فروش از این دست سمینارها برگزار مینمایند، که در بهترین حالت نیروی انسانی میتواند یک الگوی در هم ریخته و چارچوبهای بی در و پیکر را یاد بگیرند و فردا با انبوهی از کلمات مصنوعی و جویده نشده سازمان خود را هدف قرار دهند.
اصل مطلب:
این روزها برای جذب فروشنده اکثرشرکتها در روزنامهها، نیازمندها، اپلیکشین های و پلت فرمهای دیجیتال آگهی استخدامی درج میکنند و فروشندههای که برای استخدام مراجعه میکنند، معمولاً چند طیف رفتاری از خود در زمان مصاحبه نشان میدهند ۱- صفر کیلومتر بی انگیزه و با انگیزه ۲-دارای تجربه در شرکتهای کوچک و محلی ۳- افرادی که دارای تجربه در شرکتهای متوسط و بزرگ که بستگی به اندازه شرکت درخواست کننده نیرو، هستند، که شامل:
۱-مراجعه کننده بدون سابقه کار، بی ادعایی و جوینده کار بودن ولی به صورت کاملاً ابتدایی و عاجزانه.
۲-مراجعه کننده پرمدعا و با انگیزه ولی کاملاً غیر حرفهای استفاده از کلمات کپی برداری شده از کتب فروش و دارای رفتارهای تصنعی.
۳- مراجعه کننده که از سازمان کوچکتری واردشدهاند، تقریباً مرعوب فضا شده وکمی لکنت دارد و در خصوص عملکرد گذشته خود اغراق مینمایند ولی اظهار تمایل خوبی از خود نشان میدهند در خصوص شرکت قبلی با توجه به سرمایه گذاری عاطفی در دورانی که مشغول به فعالیت بودهاند، تخریب و ناسزا را به نحو احسن انجام میدهند.
۴-مراجعه کننده که فبلا در سازمان هم تراز و یا بزرگتری مشغول به فعالیت بوده، معمولاً دارای لحن طلب کارانه هستند، اغراق در روابط کاری قبلی و تعرف و تمجید از موفقیتها و سهم ناچیز فردی از شکستها شغلی، در اکثرمواردسوال های خارج از محدوده میپرسند اینکه چند ساعت کاری است و حقوق و مزایایی شغلی چقدر است؟ و چارت سازمانی شرکت چه است؟ و سوالاتی که در این مرحله نیازی به بازگو کردن آنها نیست.
اینها فقط موارد معدوی بود، که به دلیل عدم مهارت پرزنت کردن ،فرصتها تبدیل به تهدید می شود.
۱۰ نکته ساده برای به دست آوردن امتیاز ارزیابی بیشتر و بهتر در مصاحبههای شغلی بخصوص فروشندگی:
۱-مطالعه در خصوص شخصیت و تیپ رفتار خود برای آگاه شدن از نقاط ضعف و نقاط قوت .
۲-مطالعه و شناخت بازار و برندی که قرار است برای مصاحبه در آن شرکت اقدام نمایید.
۳-تهیه یک جزوه چند صفحهای از وضعیت شرکت در بازار و ارائه چند پیشنهاد برای بهبود وضعیت موجود سازمان از نگاه مشتریان .
۴-تمرین دیالوگ گویی مصاحبه، به طور مثال معرفی کامل خود در ۵ دقیقه( که نوع کلمات استفاده شده و نوع بیان دقت شود).
۵- اهمیت به طرز پوشش و آراستگی، برای سمت فروشندگی شخص می تواند از لباس اسپورت ست شده و یاکت وشلوار استفاده نماید ، کت و شلوار برای فروشندهای که به صورت B2C فعالیت مینمایند، کمی وجه خشک و رسمی به جلسه میدهد و بر نحوه تعامل اثر میگذارد.
۶-عدم استفاده ادکلن تند و یا روژلب تند (برای خانمها).
۷- داشتن یک روزمه یک صفحهای از سوابق و علاقمندی و توانایی ها اگرچه در هنگام مراجعه هر شرکت فرم مخصوص به خود را دارد ولی این میتواند در ارزیابی نهایی اثر بگذارد.
۸- عدم تخریب سازمان قبلی تحت هر شرایطی، زیرا این مسئله به صورت آگاهانه ایجاد مقاومت در فردمصاحبه کننده مینماید.
۹- استفاده از مسواک قبل از جلسه مصاحبه، قبلاً بوی دهان و معده خود را چک نمایید.
۱۰-به رفتارهای غیر کلامی خود مانند طرز کسب اجازه کردن، طرز نسشتن، طرز نگاه کردن و حالتهای صورت، طرز ژست گرفتن و نحوه خداحافظی کردن دقت کافی نماید.
تماس با من
جناب کشاورز عزیز
مطالب سادهای را یادآوری فرمودید که ممکن است هریک از ما در این مواقع، به سادگی آنها را فراموش کنیم.
ممنون از مطلب خوبی که به اشتراک گذاشتید.
پینوشت:
بیت زیبایی که در قسمت مرامنامه نوشتهاید، فکر میکنم نیازمند اصلاح است.
سلام سینا جان
ممنون از توجه و دقت شما ،خوبی خواننده با دقت این است که از میزان توجه به مطالب لذت می برد و نویسنده را به نوشتن بیشتر ترغیب می کند در مقایسه با خواننده ای که فقط گذر می کند و می خواند و می رود مسلما هر دو طرف تاثیر کمی از هم می پذیرند . با تشکر
درود بر نام آوران عرصه بازاریابی و فروش خصوصا شما جناب کشاورز عزیز
مطلبی که در بالا عنوان فرمودید (۱۰ نکته برای مصاحبه …) بسیار کاربردی و پر مغز است خصوصا بندهای دوم وسوم ْ چرا که یک کافرما دقیقا میخواهد بداند که شما تا حد به او و کسب و کارش علاقه و ایمان دارید و تا چه حد میتوانید یاریگر او برای افزایش فروش و سهم بازار شرکت او شوید .
سپاس از زحمات شما